ابری از جهل قدیمی روی صحرا مانده بود لایه های علم و عرفان زیر آن جا مانده بود موریانه رخنه در دین و طریقت کرده بود در هجوم فتنه هاشان عقل هم وا مانده بود هر گروهی ذره ای از گوهر جان را ربود عشق هم در شرح یارش باز تنها مانده بود فرصتی شد تا دوباره جان بگیرد عاشقی با مسیحایی که از آن آل طاها مانده بود می شکافد سینه ابر جهالت با عصا او که در دستش عصای علم و تقوا مانده بود او که دارد خاطراتی تلخ از دشت بلا روی نیزه دیده نوری را که بر پا مانده بود وصف او را گفته پیغمبر به جابر پیش پیش باقر است و پیش او هر عقل رسوا مانده بود 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky