وقتی‌که با خورشید چشمانت شدم مأنوس در هر طرف از قلب من رویید صد فانوس از کوچکی اصلا ندارد شرم یا اندوه وصل است وقتی قلب این قطره به اقیانوس هر قدر گشتم دور شمع این‌وآن کافی است دیگر مرا در پیلۀ عشقت بکن محبوس وقتی تویی منظور، پس دیگر ندارد فرق در گوش من بانگ اذان یا نغمۀ ناقوس فریاد تو پیچیده در عالم ز هر خلقی کوه و درخت و رود و ماه و لاله و طاووس یا ربّ و یا سبحان و یا غفران و یا رضوان یا واحد و یا ماجد و یا نور و یا قدّوس ✅️‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky