بر تشنگان چه کس بدهد جام آب را؟ ساقی که نیست، پس که بریزد شراب را؟ او رفت و پر کشید، به معشوق خود رسید از ما گرفته شد، که بفهمیم عذاب را دنیا بدون نور وجودش یتیم شد وقتی که شب شکست سر آفتاب را در کوچه ها دگر پس از آن شب، کسی ندید نور حضور مرد شب با نقاب را آغوش پر ز مهر پدر را چشیده است خاکی که در کشید به خود بوتراب را @shaeranehowzavi