☺️🍃
خانه ام باغ بهشتی که شده تفکیک بود
حال من؟ حال کسی که جمعه در پیک نیک بود!
عطر چای دارچینی خانه را برداشته
میز شام آماده و چینش به غایت شیک بود
خانمم لبخند می زد کیف ایشان کوک کوک
خنده پشت خنده اش آماده شلیک بود
شام آن شب بس که چسبید و چنان خوشمزه بود
اصلا انگاری که روی سفره مان شیشلیک بود
گفت: زیر پای مادرشوهران! باشد بهشت!
در سند اما روایت قابل تشکیک بود!
دیدم او را خواهرم را روی چشمانش گذاشت!!
این خلاف اصل خواهر شوهر و اپتیک بود
جاری اش را مثل خواهر توی آغوشش فشرد
این چه سمی بود؟! در حد اسید اوریک بود
آن وسط مادر زنم گویا سفیر صلح بود
پیش از این ها من مسلمان بودم و او سیک بود
خوش زبان بود و علی الظاهر سر جنگی نداشت
گرچه در ذهنش هزاران حربه و تاکتیک بود
همسرم آن شب صدا یم زد «خدای قلب من»
در طریق عاشقی قبلا ولی لائیک بود
رفت روی چار پایه ماه را از جاش کَند
کرد تقدیم من این صحنه کمی ریتمیک بود
این همه خوشبختی و من، یک محال اندر محال
این همه ترفیع یکجا در خور تبریک بود
فکر کردی خواب و رؤیا بود این اشعار من؟
باز هم اشتب زدی ، نه! روز زن نزدیک بود
#طاهره_ابراهیمنژاد_آکردی
#طنز_روززن
💠
#شاعران_حوزوی
💠
@shaeranehowzavi