🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴
#سفیر بیداری
🌟 زندگینامه
#شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 6⃣
✨ دبیرستان
خانم فاطمه ربانی ( مادر شهید )
همیشه دعا میکردم تا در مدرسه معلمهای مومن و با تقوا نصیب پسرم شود. دبیرستان که رفت این دغدغهام بیشتر شد. طوری که اغلب دعا میکردم این راهی که تا الان طی کرده با وجود دبیران غیرمتعهد از بین نرود.
یادم میآید یک روز با خوشحالی از دبیرستان برگشت. گفت:
« مادر جان مژده! »
ترسیدم، گفتم:
« چه شده؟ »
نَفس تازه کرد و گفت:
« امروز دبیری سر کلاس ما آمد و از خصوصیات و ویژگیهای امامزمان (عج) گفت. من از خوشحالی نمیتوانستم روی پاهایم بند شوم. بعد هم معلم از ما پرسید:
" چه کسی دوست دارد سرباز امام زمان (عج) شود؟ "
از جا پریدم و دستم را بالا گرفتم. داد زدم و گفتم: "من من... "
بعد از اینکه دستانم را بالا بردم بچههای دیگر هم مشتاق شدند و دستشان را بالا بردند. دبیر گفت:
" حالا که شما دوست دارید سرباز امام زمان (عج) باشید، باید مراقب بعضی از اعمالتان باشید!؟ "
بعد دفتری آورد و گفت:
" این را امضا کنید! "
توی دفتر نوشته بود:
" دروغ نگویید، حرام نخورید، مردم آزاری نکنید، پدر و مادر را آزار ندهید، قرآن را سبک نشمارید، مساجد را خالی نکنید، از کمک کردن به مستمندان غافل نباشید، کارهایتان فقط برای رضای خدا باشد، در راه خدا از مالتان انفاق کنید، پرهیزگار و با تقوا باشید، دلسوز، امین و شجاع باشید. " »
از شنیدن حرفهای مصطفی ذوقزده شدم. خدا را شکر کردم که بالاخره دبیر متعهدی نصیب مصطفی شده.
البته بعضی از معلمها هم اذیتش میکردند، تهدیدش میکردند، اما من تشویق میکردم و میگفتم:
« توکلت به خدا باشد. »
تقریباً از همان موقع بود که مصطفی فعالیت های سیاسی را آغاز کرد.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم