🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع‌حرم مقدمه عضو سازمان نظام مهندسی و از مديران پروژه آزادراه ساوه - همدان و... بود. در كارهای كشاورزی، فعال بود. خريد و فروش محصولات كشاورزی انجام می‌داد و كسب و كار بسيار خوبی داشت. مانند ابراهيم، اهل ورزش و باشگاه بود. از اين طريق بسياری از جوانان را به راه راست هدايت كرد. کمربند مشکی جودو و مقام سوم کشور را در اختيار داشت. در ورزش زورخانه ای هم پيشكسوت بود. شوخ‌طبع، مهربان و دلسوز بود. شهدا الگوي او بودند. به ابراهيم هادی بسيار علاقه داشت و بارها، رفتار و كارهای او را الگوی خودش قرار داده بود. مانند اوبه دنبال هدايت نسل جوان بود و نتيجه‌ی تلاش او صدها جوانی هستند كه در مسير شهدا قرار گرفتند. در کارها خيلی پشتکار داشت. اگر کسی از ايشان کمکی می‌خواست دريغ نمی‌کرد. هميشه لبخند بر لب داشت‌. به او سيدخندان می‌گفتند. در هر شرايطی نماز اول وقتش را جماعت بجا می‌آورد. خيلی تلاش کرد تا به سوريه اعزام شود. گفته بود حتي هزينه خودم را می پردازم. ۲۹ ساله بود که برای دفاع ازحرم حضرت زينب سلام الله علیها به سوريه رفت. از خدا خواست كه گمنام باشد، باز هم مانند ابراهيم. در محور حلب شقيدله، شهيد شد و پيكرش جاماند. در ايام عاشورا و محرم، مانند اربابش سر از بدن سيد جدا كردند. تكفيری‌های بی‌دين بدنش را قطعه قطعه كرده‌ و... پيكرش پيدا نشد. او به جرگه شهدای گمنام پيوست. اما نه... اين تمام ماجرای ابراهيم نسل جديد ما نبود. او احترام خاصی برای والدينش قائل بود. به خاطر بی‌قراری‌های پدرش، سيدميلاد به خواب يکی از همرزمانش آمد و در خواب، محل پيکرش را نشان می‌دهد! سيد می‌گويد که: « من می خواستم گمنام باشم ولی به خاطر بيقراری پدرم برمی‌گردم. » و برگشت تا بار ديگر عطر و بوی شهادت در اين سرزمين وزيدن بگيرد. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم