امروز به مراسم رونمایی از کتاب «جان باز» دعوت شده بودیم دعوت و مراسم غریبی بود شاید خانمها حس من و مادر را راحت تر بفهمند و البته خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است💔 این حس وقتی پر رنگ تر شد که در راه رفتن به مراسم ،عروس شهید خواب دیشب یکی از مدعوین مراسم را تعریف کرد که: در مراسم رونمایی ،شهید در سالن ایستاده بودند و افرادی به دورشان دم درب میزی پر از هدیه بوده و بیرون از در فضایی مثل مشایه و پیاده روی کربلا😭 جلسه رونمایی از کتاب، عجیب امام حسینی بود و ما با چشم خیس دور سالن دنبال پدرجون میگشتیم... آقای عمادی نویسنده کتاب خاطراتی از کرامات شهید بیان کردند که برای خود من تازگی داشت و آه حسرت از نهادم بلند شد که چه گوهر نایابی را از دست دادیم.... و نشناختیمش.... و صحبت از همسری شد که ۴۱ سال عاشقانه در کنار همسر جانبازش مشق عشق کرد مجاهد خاموشی که لب به شکایت باز نکرد و صبر از صبوری او لبریز شد و باز اشک چشم بود که این صبر زینبی را ستود پی نوشت:۱/با شناختی که از پدر و اصرارشان بر گمنامی داشتم همیشه نگران این مدل برنامه ها بودم که نکند از دست ما ناراضی باشند و یا چاپ کتاب و... را نخواهند خدا را شکر خواب آن عزیز روشن کرد که این کار مورد توجه ایشان هست💔 ۲/ کتاب «جان باز» در برنامه سالگرد شهادت شهید عبداللهی رو نمایی خواهد شد کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy