⭕️️ 💢متن خاطره: حسن تک فرزند بود و دانشجوی پتروشیمی، یک سال درس خواند و سال بعد توی رشته پزشکی قبول شد..😍 رفت جبهه و شهید شد. 🕊چون شهیدِ معرکه غسل وکفن با لباسِ خونی دفنش کردند. مادرش میگه: خودم پسرم رو گذاشتم توی قبر. وقتی می‌خواستم بذارمش توی قبر، دستم خورد به سینه‌اش ‌که پُر از خونِ لخته شده بود.😭 خواستم داد بزنم از این داغ، اما با خودم گفتم: اگه داد بزنی و این جوونایی‌ که بالایِ قبر ایستادند بترسند و نروند جبهه تا از دین دفاع کنند، جوابِ این گناه رو به خدا چی میدی⁉️ بغضم رو فرو خوردم. رو بردم کنارِ گوشِ پسرم و بهش گفتم: پسرم! منو به (س) برسون، (س) خودش مادرِ 😰 ؛ می‌دونه من چی کشیدم...😰 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd