💠
#جان_شیعه_اهل_سنت|
#فصل_دوم
#قسمت_هفتاد_و_ششم
دیگر آسمان دلم به هم
#پیچیده، دریای اشک روی ساحل مژگانم
#موج میزد و لبهایم از شدت طوفان
#ناله به لرزه افتاده بود و حالا باید کسانی را صدا میزدم که به زعم
#شیعه، برترین اولیای خدا بودند و به رأی اهل سنت از بندگان
#محبوب درگاه الهی و برای دست کوتاه و چشم امیدوار من، بهترین واسطه
#استجابت دعایم! همه باورها و اعتقاداتم را کنار زده و بیتوجه به تاریخ اسلام و عقاید اهل سنت و جماعت، از سویدای دلم صدا میزدم : "بِعلّی... بِفاطمهِ... بالحَسن... بالحُسین"
دیگر فراموش کرده بودم هر آنچه از مباحث اهل سنت آموخته بودم که داشتم میان میدان
#عشق_بازی، یک تنه جانبازی میکردم و بی پروا از همه چیز و همه کس، برای بیماری دعا میکردم که همه از زنده ماندنش
#قطع امید کرده بودند و حالا من به شفای کاملش دل بسته بودم!
تنم به لرزه افتاده بود از نغمه پر سوز و گداز
#دختر اهل سنتی که با طنین هزاران
#شیعه یکی شده و تا عرش خدا قد میکشید! زیر
#سایه قرآنی که بر سر گرفته و دستی که به تمنا به سوی پروردگارم
#گشوده بودم، باور کردم که دعایم به اجابت رسیده و ایمان آوردم اولیایی که میان
#هق_هق گریه هایم، نامشان را زمزمه میکنم، مرا به خواسته دلم رسانده و با آبرویی که پیش خدا دارند، در همین لحظه شفای
#مادرم را از پیشگاه پروردگار عالم گرفته اند که دیگر نه از آشوب قلبم خبری بود و نه از پریشانی اندیشه ام که
#احساس میکردم فرشتگان با پرنیان بالهایشان، گونه هایم را نوازش داده و مژده
#اجابت را در گوش جانم زمزمه می کنند.
#قرآن را که از روی سرم برداشتم، دلم به اندازه ای سبک شده بود که بی آنکه بخواهم گل
#خنده روی صورتم شکفت و نفسی که این مدت در قفسه سینه ام حبس شده بود، آزادانه در گلویم پرواز کرد و قلبم را از
#غل و زنجیر غم رهایی بخشید. مجید با هر دو دستش،
#قطرات اشک را از صورتش پاک کرد و با چشمانی که از زلالی گریه، همچون آیینه میدرخشید، نگاهم کرد و پیش از آنکه چیزی بگوید، با لبخند ئشیرینم اوج رضایتم را نشانش دادم.
با دیدن شادی چشمانم که مدتها بود جز
#غصه رنگ دیگری به خود نگرفته بود، صورتش از آرامشی
#عمیق پوشیده شده و لبهایش به
#خنده_ای دلگشا باز شد و این همه نبود جز احساسِ لطیفی که بر اثر مناجات با
#خدا، در وجودمان ته نشین شده و چشم امید مان را به انتظار روزی نشانده بود که مادر بار دیگر در میان
#خلعت زیبای عافیت به خانه بازگردد.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده:
#فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊