میگن زمان حضرت موسی خشکسالی اومده بوده و قرار شده همه بشینند و دعا کنند تا اینکه خدا به حضرت موسی میگه یه نفری هست توی جمعتون که ۴۰ ساله داره یه گناهی رو انجام میده تا اون توبه نکنه حاجت نمیگیرید و گرفتاری برطرف نمیشه....
پیامبر خدا حضرت موسی رو میکنند به مردم و این موضوع رو میگن که هرکسی هست خودش پاشه بره، اون بنده خدایی که توی جمع بوده باخودش میگه حالا چیکار کنم اگر پاشم برم همه می فهمند من بودم، نرم هم باز یه جور دیگه....
خلاصه تصمیم می گیره همونجا از ته دل توبه کنه و خدا هم گرفتاری اون جمع رو حل می کنه.
پیامبر خدا به خدا میگه به من بگو کی بود؟ خدا هم به ایشون نمیگه میگه تا الان که گناه کرده بود منه خدا می دونستم، از الان توبه کرده که دیگه هیچی...