ڪتاب (بیا مشهد)
#قسمت4⃣1⃣
🍁 شهیدے ڪه امام زمان بهش گفت بیا مشهد شفا بگیر
✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم
«تدریس»
راویان : آقایان جمادی و مهندس آرش عباسی
اواخر تابستان ۱۳۶۱ به حوزه قائم چیذر درشمال تهران آمد.
بعضی وقت ها که به عنوان مهمان می رفتیم حوزه، حالات عجیبی از او می دیدم.
تو حوزه شب ها، هروقت که از خواب بیدار میشدم، می دیدم که بیدار نشسته و با یک شمع روشن، مشغول دعا و مناجاته...
یه مدت اونجا موندیم صبح ها میدیدم که نیست. بعدازظهرها می دیدم نیست!
می گفتیم: علی تو اینجا تو حوزه کلاس داری پس کجا میری❓
گفت:
من درس ها رو میخونم، اما ازاین درسا زیاد استفاده نمیکنم.
من میرم بیرون باید معرفت به دست آورد پرسیدم: کجا❓
گفت:
میرم جلسات شیخ حسین انصارین و بعد هم جلسات حاج اسماعیل دولابی.
این دو نفری که من شنیدم تعریف میکرد که حاج اسماعیل عارفه و شعر میگه و... که بعدها ما شناختیم که آقای دولابی چه انسان بزرگی است
بعضی وقت ها هم به سراغ علامه جعفری می رفت.
از دیگر کارهای او این بود که یه کلاس قبول کرده بود تو تجریش میرفت کلاس بینش اسلامی در یکی از دبیرستان ها تدریس می کرد.
یکی دوسالی در تهران مشغول تدریس شد.
یک روز خودش برایم تعریف کرد :
یکی از شاگردانم با وضع خوبی وارد مدرسه نمیشد.
💚💛🧡❤️🖤💜💙
همیشه آرایش میکرد آن هم در آن زمان!
این وضعیت به حدی رسید که بعضی از معلمین او را به کلاس راه نمی دادند.
نمی دانستم با این پسر چه برخوردی داشته باشم.
خیلی فکر کردم.
با یاری خدا تصمیم گرفتم با او دوست شوم❗️
به وسیله دوستی با آن دانش آموز دبیرستانی پی به این ماجرا بردم که چرا با این وضع نادرست به مدرسه می آید.
این دانش آموز خیلی در قید و بند مسائل دینی نبود.
درخانه با چندین خواهر زندگی میکرد وقتی وارد خانه میشد خواهران، برادرشان را آرایش میکردند❗️ مثل برداشتن ابرو، سایه و...
سعی کردم از طرق مختلف او را جذب مسائل دینی کنم.
همان دانش آموز بعدها چنان تغییر کرد که در نماز ها گریه های عجیبی می کرد!
علی سیفی در روزهای آخر، قبل از شهادت به ماجرای آن پسری که آرایش کرده به کلاس می آمد اشاره کرد و گفت: آخر هم ماندیم و آن پسر به درجه رفیع شهادت نائل شد.
علی سیفی با حال روحانی و معنوی که داشت امثال این بزرگواران را تربیت کرد که بعضی ها به شهادت رسیدند.
بنده موقعی که معلم شدم با بچه های کلاس مشکل داشتم وقتی به ایشان گفتم، من را راهنمایی کردند و آن مشکل حل شد.
علی گفت: آرش باید با دیدگاه پدری به بچه ها نگاه کنی، چرا که وقتی بچه نسبت به پدرش بی ادبی میکند، پدر درکمال خونسردی، با لطافت تمام با بچه برخورد میکند، ماهم باید چنین باشیم.
سفارشات خیلی مهم به اخلاق در خانه دانش آموزان میکرد.
همچنین سفارش به مطالعه و...
منبع :: ↙️
نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی
(همه ی کتاب تایپ نمیشه فقط نیمی از کتاب)
⚠️⚠️⚠️
❗️❗️تایپ کتابها در مجازی
و مطالعه ی رایگان پی دی اف کتابها
#باید با اجازه از انتشارات و مؤلف باشه❗️❗️