🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 🌷 ما سه سال پس از انقلاب، سال ۶۱ ازدواج کردیم. رسول فرزند دومم است و در ۲۰ آذر ماه سال ۶۵ در زمان بحبوحه‌های جنگ که پدرش هم در منطقه در حال دفاع بود، به دنیا آمد. 🔰 معمولاً بچه‌ها کمتر پدرشان را می‌دیدند، زمانی که بچه‌ها خیلی کوچک بودند از آنجایی‌ که مدت زیادی پدر خود را نمی‌دیدند، پیش می‌آمد که بچه‌ها، پدر خودشان را عمو صدا می‌کردند. یعنی پدرشان همیشه جبهه بود و بچه‌ها خیلی کم ایشان را می‌دیدند. ☺️ رسول بر عکس پسر بزرگم، روح الله، بچه خیلی آرام و ساکتی بود و شیطنت نمی‌کرد. از همان دوران کودکی هم خیلی بچه بااعتقاد و مؤمنی بود. ما تا زمانی که جنگ تمام شود تهران بودیم و پس از اتمام جنگ رفتیم کرج. البته سال ۶۶ که اواخر جنگ هم بود یک مدتی به دزفول رفتیم. Tasnimnews @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت دوم (محمدحسن) به نقل از مادر شهید 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷