🍁🌼🍁🌼🍂 🌼🍂 🍂 خواهر هادی می گوید : ✍️ [برادرم] تعريف مي‌كرد : يك بار در حرم (س) دختر بچه‌اي را ديدم كه مرتب جيغ مي‌كشيد و از دست پيرمردي فرار مي‌كرد. پيرمرد هم وقتي به دختر بچه مي‌رسيد او را كتك مي‌زد. ياد دختر خودم مليكا افتادم. بار ديگر كه پيرمرد دختر را زد به او اعتراض كردم. 😔بنده خدا گفت كه ما اهل حلب هستيم و تروريست‌ها پدر اين بچه را سر بريده‌اند. براي همين دختر بچه دچار شده است. ديدن اين طور صحنه‌ها خيلي روي اعصاب و روان برادرم تأثير گذاشته بود... 🍃🌺🍃🌺🍃🌺 👤برادر هادی می گوید : هادي قدش از من بلندتر بود، اما اين اواخر به نظرم مي‌رسيد قدش از من كوتاه‌تر شده است. گفتم برادر من چرا داري آب مي‌روي؟ 😞گفت از بس آنجا صحنه‌هاي دلخراش مي‌بينيم روي‌مان تأثير منفي مي‌گذارد... 🍃🌸قسمت نهم Defapress @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍂 🌼🍂 🍁🌼🍁🌼🍂