🍇❤️🍇❤️🍇 ❤️🍇 🍇 😔آقا مرتضی یک بار از ناحیه‌ پهلو و دست مجروح شد. وقتی دستش مجروح شده بود، می‌گفت: «چشیدم که حضرت ابالفضل (ع) چه کشیدند» و وقتی پهلوی ایشان زخمی شده بود برای من نوشته بود: 💔«حالا روضه‌های حضرت زهرا (س) را بهتر می‌فهمم.» آقا مرتضی در عملیاتی از ناحیه‌ پهلو مجروح شده بود که فرماندهی محور را بر عهده داشت. ماجرایی که ایشان برای من تعریف کردند این بود که : "یک روز ساعت ده و نیم، «خانطومان» را آزاد کردیم و به نیروهای مقاومت لبنان سپردیم. ما به مقر خودمان آمدیم. شب نیروهایی را برای سرکشی از «خانطومان» فرستادم. به آنها گفتم: «من نیروهای گشت شب را تعیین پست کنم، به شما ملحق می‌شوم.» اما وقتی به سمت «خانطومان» حرکت کردم، در نزدیکی آنجا احساس کردم سکوت غیرعادی حکم فرماست. اگر بچه‌های ما به سلامت در منطقه باشند، باید صدای صحبت کردن و رفت‌وآمد آن‌ها باشد. اما سکوت مطلق حکم فرما بود. وقتی در نزدیک ترین فاصله‌ ممکن قرار گرفتم، داعشی‌ها به سمت من با رگبار شلیک کردند. یک تیر به پهلوی من خورد، با آسیب‌رساندن به طحال از سمت دیگر خارج شده بود." 🌹آقا مرتضی به من می‌گفت: «مجروحیت‌های من تقصیر توست. من با آن رگبار باید شهید می‌شدم و به قول معروف آبکش می‌شدم. اما چون تو چله‌ زیارت امام رضا (ع) برمی‌داری، شهادت من به تأخیر می‌افتد.» 🤕در آن زمان اقا مرتضی دو روز در بیمارستان بستری بوده اما چون فرمانده محور بود، بعد از دو روز از بیمارستان فرار کرده و خودش را به منطقه می‌رساند. 💎خادم حرم امام رضا (ع) @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍇قسمت دهم ✍همسر شهید ✍حریم حرم 🍇❤️🍇❤️🍇❤️🍇❤️🍇