🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊
💫 در خدمت
#جانباز گرامی برادر یدالله نویدی مقدم هستیم...
⏮ ادامه خاطره
زمانی که حرکت کردیم جای تاولها بسیار دردناک بود و بسیار آزار دهنده بود ولی ناچار بودیم به حرکت خود ادامه میدادیم. در طول مسیر بعضی از بچه ها لنگ لنگ میزدند و به سختی راه میرفتند.
💠 به نقطه ای رسیدیم که معارضان کورد عراقی گفتند اینجا پرتگاهای بلندی دارد باید بسیار دقت میکردند. هوا تاریک و راه سخت و دشواری را داشتیم.
🚶 آرام، آرام لابه لای سنگها و درختان راه میرفتیم.
به شیاری رسیدیم آنجا مقداری استراحت کردیم که ناگهان تعدادی عراقی در سمت راست خود دیدیم. همگی روی زمین دراز کشیدیم و زمانی که در شیار قرار گرفتیم سمت راست ما دره ای به عمق صد متر بود و اگر دقت نمیکردیم به پایین پرتاب میشدیم.
✅ در آن حین ناگهان تعدادی از نیروهای عراقی که سوار بر نفربرها بودند و بطرف ما می آمدند، اما ما از جاده حدودا صد متر فاصله داشتیم و از آن فاصله و تاریکی محال بود که ما رو ببینند.
باید جانب احتیاط رو رعایت میکردیم و همگی هر نقطه بودیم درازکش شدیم.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔹 قسمت ششم (۵)
✉️ ارسالی از رزمنده و
#جانباز_شیمیایی عزیز و گرامی جناب آقای
#یدالله_نویدی_مقدم
🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊