💍🍂💍🍂💍🍂💍🍂💍🍂💍 ✅ وقتی به خانه می آمد، من ديگر حق نداشتم كار كنم. بچه را عوض می كرد، شير برايش درست می كرد. سفره را می انداخت و جمع می كرد، پابه پای من می نشست، لباس ها را می شست، پهن می كرد، خشك می كرد و جمع می كرد. 😍 آنقدر محبت به پای زندگی می ريخت كه هميشه به او می گفتم : 😉 درسته كه كم می آيی خانه، ولی من تا محبت های تو را جمع كنم، برای يك ماه ديگر وقت دارم. نگاهم می كرد و می گفت : ✅ تو بيشتر از اين ها به گردن من حق داری. يك بار هم گفت : من زودتر از جنگ تمام می شوم وگرنه، بعد از جنگ به تو نشان می دادم تمام اين روزها را چه طور جبران می كردم. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🍃🌸 🍂 🌐 وب سایت ابر و باد 📆 : 34/01/13، شهرضا؛ اصفهان 📆 : 62/12/17، جزیره مجنون 💍🍂💍🍂💍🍂💍🍂💍🍂💍