📖☕️📖 ☕️📖 📖 نام کتاب : تو شهید نمی شوی، حیات جاودانه ی به روایت برادر (احمدرضا بیضایی) تدوین : احمدرضا بیضایی 📖 بخشی از کتاب 🌺 مشتی بود. سنگ تمام می گذاشت. بارها مهمانش شده بودم؛ معمولا هم دیروقت و نابهنگام. ✅ یک بار قرار گذاشتیم و بعد از تمام شدن کارش آمد دنبالم رفتیم خانه شان. در بین راه چند جا نگه داشت و میوه و آبمیوه خرید. 🚶 به محل که رسیدیم نگه داشت. پیاده شد برود گوشت بخرد. گفتم : «ول کن! آخر شبی گوشت برای چه میخری؟ یک چیزی می خوریم حالا!» ☺️ گفت : «نمی شود، من بخور هستم باید کباب بخورم!» 😉 می دانستم که شوخی می کند. خودش بی تعلق بود به این جور چیزها. میگفت : «اگر مجرد بودم زندگی ام روی ترک موتورم بود.» ✅ اهل تجمل نبود و با من هم که برادرش بودم تعارف نداشت، اما وقتی مهمانش بودم، سنگ تمام می گذاشت و پذیرایی مفصلی میکرد. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 💞 اجر معنوی ، هدیه به روح پاک 📖 ☕️📖 📖☕️📖