eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
877 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
39 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده، محسن حججی، نوید صفری، صادق عدالت اکبری، حامد سلطانی تاریخ تاسیس: ۱۳۹۷.۰۱.۲۹
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۰۱۹۰۸۱۴_۲۱۱۴۵۰-mc.mp3
34.29M
🍃🎙🍃 یادواره 🎙روایتگری برادر بزرگوار شهید، دکتر احمدرضا بیضایی روایتگری در سالگرد جبهه مقاومت 🔸تهران - نارمک خیابان مدائن، مسجد ولیعصر (عج)؛ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۹۸ @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🎙🍃
❤️🍃 برخیز دلا که دل به دلدار دهیـم جـان را به جمال آن خریدار دهیم... تاریخ شهادت : ۹۲.۱۰.۲۹ @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌷🍃❤️
به یاد شهید محسن حججی
❤️🍃 برخیز دلا که دل به دلدار دهیـم جـان را به جمال آن خریدار دهیم... تاریخ شهادت : ۹۲.۱۰.۲۹ #مداف
🍃🌺🍃🌺 🌺🍃🌺 🍃🌺 🌺 🦋🕊پرکارها می شوند... اسفند سال ۱۳۸۸ بود. مثل هر سال در تالار وزارت کشور برای سالگرد شهیدان آقا مهدی و آقا حمید باکری مراسمی برگزار شده بود. تهران بودم آن روزها. محمودرضا زنگ زد و گفت: «می‌آیی مراسم؟» گفتم: «می‌آیم. چطور؟» گفت: «حتما بیا. سخنران مراسم حاج قاسم است». ☘مقابل تالار با هم قرار گذاشته بودیم. محمودرضا زودتر از من رسیده بود. من با چند نفر از دوستان رفته بودم. پیدایش کردم و با هم رفتیم و نشستیم طبقه بالا. همه صندلی‌ها پر بود و جا برای نشستن نبود. 😓به زحمت روی لبه یکی از سکو‌ها جایی پیدا کردیم و همان جا نشستیم روی سکو. در طول مراسم با محمودرضا مشغول صحبت بودیم. ولی حاج قاسم که آمد محمودرضا دیگر حرف نمی‌زد. من گوشی موبایلم را درآوردم و همان جا شروع کردم به ضبط کردن سخنرانی حاج قاسم. ☺️محمودرضا تا آخر، همین طور توی سکوت بود و گوش می‌داد. وقتی حاج قاسم داشت حرف‌هایش را جمع‌بندی می‌کرد، محمودرضا یک مرتبه برگشت گفت: ❤️«حاج قاسم فرصت سر خاراندن هم ندارد. این کت و شلواری را که تنش هست می‌بینی؟ باور کن این را به زور قبول کرده که برای مراسم بپوشد و الا همین قدر هم وقت برای تلف کردن ندارد!» موقع پایین آمدن از پله‌ها به محمودرضا گفتم: «نمی‌شود حاج قاسم را از نزدیک ببینیم؟» گفت: «من خجالت می‌کشم توی صورت حاج قاسم نگاه کنم؛ بس که چهره‌اش خسته است.» 🍃پایین که آمدیم، موقع خداحافظی با دیالوگ مشهور سلحشور در فیلم آژانس شیشه‌ای به او گفتم: «این شما، اینم مربی‌تون!» دلخور شدم که قبول نکرد برویم حاج قاسم را از نزدیک ببینیم. 🍃🌷محمودرضا خودش هم همین طور بود؛ همیشه خسته. پرکار بود و به پرکاری اعتقاد داشت. می‌گفت: «من یک بار در حضور حاج قاسم برای عده‌ای حرف می‌زدم. گفتم من این طور فهمیده‌ام که خداوند شهادت را به کسانی می‌دهد که پر کار هستند و شهدای ما در جنگ این طور بوده‌اند. حاج قاسم حرفم را تایید کرد و گفت: بله همین بود». 📖برگی از کتاب تو شهید نمی شوی، به روایت احمدرضا بیضایی و شهیدان و سالروز شهادت محمودرضا : ۹۲.۱۰.۲۹ ✍Mizanonline.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🔰باز پخش مستند منتظر 🍃🌸 🔸سه شنبه ١ بهمن ماه ⏱ساعت ١۵:٣٠ 📺شبکه افق @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌷🍃
🌱تلاوت صفحه پانزدهم قرآن 🌹به نیابت و سردار 🌙ماه مبارک سال ۱۳۹۹ه.ش
🕊پس از شهادت محمودرضا آمد تبریز. سر خاک محمودرضا نشست و بلند بلند گریه کرد. 👤حاج بهزاد اصرار می‌کرد یکی از بچه‌ها حرف بزند. هیچکس حاضر نشد حرف بزند. کنار مرتضی ایستاده بودم. اصرار کردم حرف بزند. قبول نکرد. گفت: 😔می‌شود کوثر را بیاوری؟ گفتم: بله. رفتم کوثر را از مادرش گرفتم و آوردم دادم بغل مرتضی. یکی دو دقیقه کوثر را به حرف گرفت و دوباره به من برش گرداند. مثل آدم‌های حیران دور خودش می‌چرخید و با گریه حرف می‌زد. گفت : 😭«خدایا، داغ جدایی را تحمل کنم یا داغ ماندن را؟ گفتم کوثر را بغل کنم شاید آروم شوم اما نشدم.» بعد هم های های گریه کرد... defapress.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
جبهه مقاومت.mp3
34.22M
یادواره 🎙روایتگری برادر بزرگوار شهید، دکتر احمدرضا بیضایی روایتگری در سالگرد جبهه مقاومت 🔸تهران - نارمک خیابان مدائن، مسجد ولیعصر (عج)؛ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۹۸ @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
❤️🌱 قُل لَّا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ بگو : من اختيار نفع و ضرري را براي خود [چه رسد به شما] ندارم، مگر آنچه خدا خواسته باشد، و اگر غيب مي‌دانستم حتماً خير بيشتري كسب مي‌كردم و شرّي به من نمي‌رسيد، من جز هشدار دهنده‌اي و بشارت دهنده‌اي بيش نيستم.  🍇آیه ۱۸۸، سوره اعراف 🎁هدیه به @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
✨ارادت محمودرضا به حضرت زینب وصف نشدنی بود. تکفیری ها تا شعاع پانصدمتری حرم عقیله رسیده بودند و حرم را با خمپاره می زند. مدافعان توانسته بودند آنها را تا شعاع چند کیلومتری عقب برانند. ▪️شب تاسوعا پیامک زد که "سلام در بهترین ساعات عمرم به یادت هستم جایت خالی". 😇از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید، می گفت از امشب چراغ های حرم را روشن می کنیم. 🌱 تو شهید نمی شوی📚 روایت برادر شهید🧔🏻 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
به یاد شهید محسن حججی
سلام، روز و روزگار بهاریتون شهدایی🌱🌹
❤️🍃 درون خودش کلنجاری داشت با خودش، برای کسی آشکار نمی‌کرد اما گاهی توی حرف‌هایش، می‌زد بیرون؛ هر بار که برمی‌گشت و می‌نشستیم به حرف زدن، حرف‌هایش بیشتر بوی رفتن می‌داد و اگر توی حرف‌هایش دقیق می‌شدی می‌توانستی بفهمی که انگار هر روز دارد قدمی را کامل می‌کند. آن اوایل یکبار که از معرکه برگشته بود وسط حرف‌هایش خیلی محکم گفت جانفشانی اصلاً کار آسانی نیست، بعد تعریف کرد که آنجا در نقطه ای باید فاصله‌ای چند متری را در تیررس تکفیری‌ها می‌دوید و توی همین چند متر، دخترش آمده جلوی چشمش، بعد توضیح داد که تعلقات چطور مانع شهادت شهید است. تمرین‌های زیادی توی یکی دو سال گذشته برای بریدن رشته تعلقاتش انجام داده بود و همه را هم برید؛ این بار که می‌رفت به کسی گفته بود این دفعه از کوثر بریدم... 🌸 💁‍♂ @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ❤️
سلام روز و روزگارتون شهدایی🕊 🕊 🕊
پُرکار بود و به پُرکاری اعتقاد داشت. می‌گفت: «من یک‌بار در حضور حاج‌قاسم برای عده‌ای حرف می‌زدم. گفتم: من این‌طور فهمیده‌ام که خداوند شهادت را به کسانی می‌دهد که پُرکار هستند و شهدای ما در جنگ این‌طور بوده‌اند. حاج قاسم حرفم را تایید کرد و گفت بله همین‌طور بود.» @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊