﴾﷽﴿ . با هم قرار گزاشته بوديم جمعه ها بريم كوه بعضی موقع ها دير می‌شد، ولی تو همون چند ساعت آخر كه نزديك اذان مغرب بود بهم زنگ ميزد و می‌گفت بريم؟ بهش ميگفتم روح الله ديگه دير شده... تو جواب بهم می‌گفت برنامه ريختيم هر طوری شده بايد بريم حتي اگه شب بشه و هوا تاريك بشه، اگه تو نيای من تنها ميرم. منم كه ميدونستم هميشه پای حرفش می‌مونه مجبور می‌شدم كه باهاش برم تا می‌رسيديم منطقه مورد نظرش، می افتاد دنبال چوب تا آتش به پا كنيم از قبل هم سيب زمينی می‌بردیم و كباب ميكرديم و می خورديم و.... خیلی اهل ورزش کردن بود. همیشه آمادگی جسمانی‌اش را بالا نگه می‌داشت. . به نقل: یکی از رفقای ش*هید @shahid_roohollah_ghorbani