آقــاسَـجّــادٌ
📚 ...چپ روها و چپ نماهای سراسر عالم، به سوی شرق، دور پیدا کرده و درست نود درجه از سمت «مسکو» به سمت «پکن» پیچیده. چرا که دیگر روسیه‌ی شوروی «رهبر انقلاب جهانی» نیست؛ بلکه بر سرِ میز صاحبان موشک اتمی، از حریفان دست اوّل است و میان کاخ «کرملین» مسکو و کاخ «سفید» واشنگتن رابطه‌ی تلگرافی مستقیم دایر است. به علامت این‌که دیگر حتّی به وساطت انگلیس در این میان احتیاجی نیست. این را که خطر روسیه‌ی شوروی کم شده است، حتّی زمامداران مملکت ما نیز فهمیده‌اند. مرتعی که روسیه‌ی شوروی در آن می‌چرید، الباقیِ سفره‌ی نکبتیِ جنگ اوّل بین‌الملل بود. حالا دوره‌ی استالین زدایی است و رادیو مسکو، تأیید کننده‌ی رفراندوم ششم بهمن از آب در آمده است. به هر صورت اکنون چین کمونیست، جای روسیه‌ی شوروی را گرفته و چرا؟ چون درست هم‌چون روسیه‌ی سال ۱۹۳۰ همه‌ی گرسنگان جهان را به امید دسترسی به بهشت فردا به اتّحاد می‌خواند و اگر روسیه در آن سال‌ها صد و اندی میلیون جمعیّت داشت، چین اکنون هفت‌صد و پنجاه میلیون جمعیّت دارد. درست است که ما اکنون نیز به قول مارکس دو دنیا داریم در حال جدال امّا این دو دنیا حدودی بس وسیع‌تر از زمان او یافته و آن جدال، مشخّصات بس پیچیده‌تری از جدال کارگر و کارفرما. دنیای ما دنیای مقابله‌ی فقرا و ثروتمندان است، در عرصه‌ی پهناور جهان. روزگار ما روزگار دو دنیاست؛ یکی در جهت ساختن و پرداختن و صادر کردن ماشین و دیگری، در جهت مصرف ... ۱۹ ...کردن و فرسوده و وارد کردنِ آن. یکی سازنده و دیگری مصرف کننده؛ و صحنه‌ی این جدال؛ بازار سراسر دنیا و سلاح‌هایش! علاوه بر تانک و توپ و بمب‌افکن و موشک‌انداز که خود ساخته‌های آن دنیای غرب است، «یونسکو»، «اف-آ-او»، «سازمان ملل»، «اکافه» و دیگر مؤسّسات مثلاً بین‌المللی که ظاهراً همگانی و دنیایی است؛ امّا در واقع امر، گول‌زنک‌های غربی است که در لباسی تازه به استعمار آن دنیای دوم برود. به امریکای جنوبی، به آسیا، به افریقا و اساس غرب‌زدگیِ همه‌ی ملل غیر غربی در این‌جاست. بحث از نفی ماشین نیست؛ یا طرد آن. چنان که طرفداران «اوتوپی» در اوایل قرن نوزدهم میلادی گمان می‌کردند، هرگز. دنیاگیر شدن ماشین، جبر تاریخ است. بحث در طرز برخوردهاست با ماشین و تکنولوژی. بحث در این است که ما مللِ در حال رشد – مردم ممالک دسته‌ی دوم که دیدید – سازنده‌ی ماشین نیستیم؛ امّا به جبر اقتصاد و سیاست و آن مقابله‌ی دنیایی فقر و ثروت، بایست مصرف کنندگان نجیب و سر به راهی باشیم برای ساخته‌های صنعت غرب. یا دست بالا تعمیر کنندگانی باشیم قانع و تسلیم و ارزان مزد، برای آن‌چه از غرب می‌آید؛ و تنها همین یکی مستلزم آن است که خود را به انگاره‌ی ماشین در آوریم و حکومت‌هامان را؛ و فرهنگ‌هامان را؛ و زندگی‌های روزانه‌مان را. همه چیزمان به قدّ و قامت ماشین و اگر آن‌که ماشین را می‌سازد، به دنبال تحوّل تدریجی دویست – سیصد ساله‌ای، کم‌کم با این خدای جدید و بهشت و دوزخش، خو کرده، «کویتی» که دیروز به ماشین دست یافته؛ یا «کنگویی» یا من ایرانی، چه می‌گوییم؟ به چه صورتی می‌خواهیم از این گودال تاریخی... 📗 🖊 📄 @shahid_sajad_zebarjady