🔸️﷽🔸️ ◀«»️ ۱۵ ☘توسعة من در(۱) ⭐براساس آنچه در جلسات گذشته گفتيم، احتیاجات و ملایمات انسان، وی را به سمت گسترده نمودن دايرة وجود خود و توسعة دايرة علاقه به خويشتن (حبّ ذات) گرایش می دهد که این مسأله، گاه با تأثیرپذیری از محيط اطراف و گاه با تأثیرگذاری و هم سنخ کردن دیگران با خود اتفاق مي‌افتد. امر مهم در هر دو صورت ( تاثیر و تاثّر)، هم سنخ شدن ذات با محیط اطراف خویش است. 👈برای مثال، حیوانی مانند خرس، بدن خود را به درخت می¬مالد تا با قرار دادن اثري از خود، حوزة استحفاظی¬اش را مانند و هم‌سنخ خود گرداند. ⚡گیاهان با شاخه و برگ و ریشه¬ای که دارند، مواد خاک و نور محیط را جذب می¬کنند و تلاش می¬کنند آنها را به نوعی در وجود خود هضم کرده و هم‌سنخ خود درآورند که این قوة هاضمه را در انسان نیز برای تبدیل مواد غذایی به ذرّاتي مسانخ با بدن انسان می-بینیم. در حقيقت از طرفي وجود انسان به كمك هاضمه، مولكول‌هاي غذا را با خود همراه مي‌كند و توسعه مي‌يابد و از طرف ديگر مولكول‌هاي غذا نيز با نظام هاضمة انسان به جزئي از وجود انسان تبديل مي‌شوند و توسعه مي‌يابند. بنابراين يك رابطة طرفيني در توسعة من اينجا برقرار است. این¬ها توسعة من و گسترش وجود در طبیعت و همگی توسعة من در مرحلة جسم و تن بود. ⚡اما اگر «من» از مرتبة تن عبور کرد و به مرحله¬ای رسید که به نظام نفسی و روحی انسان نیز اطلاق «من» گردید، وسعت این من بسیار گسترده خواهد بود و در اين مرتبه نيز هم سنخ شدن سبب گسترش دايرة وجود خواهند شد مانند اینکه می‌بینیم کودکان تمایل دارند تا با الگوگیری از بزرگ‌ترها، خود را شبیه آنها کرده و وجود خود را در حد آنها توسعه دهند. در روايتي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است: ☀️«مَن‏ تشبَّهَ‏ بقومٍ‏ فَهُوَ مِنهُم‏» (هر كه به گروهى تشبه جويد از آنهاست‏) ⚡منِ گسترده شده به جایی می¬رسد که ایذاء دیگران، ایذاء اوست و در موضع ایثار و فداکاری، در حقیقت او خود را فدای دیگران نمی‌کند؛ بلکه خود را در آینة وجودی دیگران می‌بیند و خود را فدای خود می‌کند تا جایی که جان را پایین‌ترین چیزی می‌داند که می¬تواند در راه ارزش¬ها فدا کند. نظیر زهیر بن قین که به امام حسین(علیه السلام) عرضه داشت: « به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد!» ⭐اما در جریان این «توسعة من» و گسترش حبّ ذات، انسان به جایی می¬رسد که درمی¬یابد تمام وجودش محتاج خداوند متعال است و در حقیقت به درک این آیة شریفه می‌رسد: ☀️«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» «اى مردم شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بى ‏نياز ستوده است» (فاطر/15) ⚡انسان در این مرتبه، محبّت الهی را محبّت خودش می‌بیند، خودی که جز نیاز به خدای متعال چیزی نیست. براین اساس اگر کسی خودش را به طور درست خیلی دوست داشته باشد، دوست داشتن خود، او را به محبّت خدا می کشاند زیرا می¬بیند قبل از این که متعلق به خودش باشد، ازآن خداست: ☀️« أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ » (خداوند ميان انسان و قلب او حايل مى‏شود) (انفال/24) از این روست که ، محبّت انسان کامل به خود، به محبّت خالق کشیده شده و با نگاهی توحیدی، همة هستی و مخلوقات خداوند را مانند جزئی از وجود خود دانسته و دوست‌دار اصلاح امور آنها هست. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊