⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل نهم: مردم داری 🔸صفحه: ۱۵۸ 🔻قسمت صدوهفتادوسوم:عبادت ✍حاج قاسم درعبادت کمتر همانندی داشت. ساعت سه بامداد به برادر خانمش محمودنامجوگفته بودیم بریم گلزار شهدا. درقسمت تاریک گلزار به نماز ایستاده بود. محمود می گوید :دیدم پیرزنی دراون وقت شب به سمت ما میاد وکمک مالی می خواد. برای احتیاط بهش گفتم: جلو نیا. توجیبم پنجاه هزارتومان پول داشتم که کسی ازاون خبر نداشت،ولی بهش ندادم. نمازش که تموم شد ،گفت :محمود پنجاه هزارتومانوبه ایشون بده. تعجب کردم که از کجا می دانداین عبادت ها و سخاوت های شبانه،انرژی حرکت حاج قاسم رادر روز تأمین می کرد. 🗣️محمدرضا حسنی دوست و‌همرزم شهید ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌