⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل نهم :مردم داری 🔸صفحه: ۱۷۱ 🔻ادامه قسمت صد و نود و چهارم: قرص حاج قاسم ✍پیرزن ها و پیرمردهای ده وقتی او را می دیدند، از دردمندی شان حرف می زدند و دارویی می خواستند تا دردشان را تسکین دهد. حاج قاسم هم می خندید و می گفت من که دکتر نیستم. می گفت: چند دونه از همون قرص تو جیبم بود. به دو نفرشون که خیلی می نالیدند، دادم و خوردند. دردشون ساکت شد. اومده بودن پیش مادرم و گفته بودن: قرص حاج قاسم نداری که بازم به ما بدی؟ قرص حاج قاسم تو قنات ملک افتاده بود سر زبان ها. 🗣 حسین امیر عبدالهیان مدیر کل امور بین الملل مجلس شورای اسلامی _ نشریه یاران شاهد شماره ۱۷۱ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌