💢
#قصه_های_سرباز_قاسم(۱۱)
📌برشی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم
🔸️کودک نترس
✍از همان ابتدای کودکی حالتی از نترسی داشتم ده سالم بود تابستان بود و مدرسه تعطیل.فصل درو کردن ما قبل از طلوع صبح تا غروب آفتاب بود.پدرم یک گاونر شاخ زن خطرناک داشت که همه از او میترسیدند.مرا سوار براین گاو کرد که ببرم به ده دیگری که ۱۵ کیلومتر با خانه ما فاصله داشت و سرسبزتر بود و خانه عمه ام همان جا بود.گاو مغرور حاضر به فرمان بری نبود و با سر خود به پاهای کوچک من میکوبید من این بیابان را تنها سوار بر این حیوان خطرناک تا ده عمه ام رفتم.
☀️
#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯