💢(۵۶) 📌برشی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم 🔸️سازمان آب ✍پس از مرخصی از بیمارستان با کمک فردی به نام شفیعی که مدیر کل آب استان کرمان بود به سازمان آب رفتم و در بخش کنتور خوانی مشغول شدم.سال ۵۵ بود رفت و آمد به مسجد جامع که آن وقت آیت الله صالحی در آن نماز میخواند و مسجد قائم به خاطر درس قرآن آقای حقیقی و تکیه فاطمیه که تقربیا پاتوق ثابت من بود برقرار بود.در اواخر سال ۵۵ یک روحانی به نام سیدرضا کامیاب به کرمان آمد و در مسجد قائم مشغول بحث شد تعداد کمی افراد در جلسه او شرکت میکردند جلسه او جلسه محدودی بود از حرفهای او که خیلی پوشیده حرف میزد چیزی نمفهمیدم فقط میدانستم او ضدشاه است سه جلسه شرکت کردم. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯