💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۵۶ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ✍هر،باید تنگی اتاق را به جان می خریدیم. یک اتاق سه در چهار، با کلی کوله پشتی و اسلحه و بخاری، چسب محسن می خوابیدم. 💢نمی دانم چطور نصفه پا می شد می رفت بیرون که من بیدار نمی شدم. که از اتاق می زدم بیرون یا ایستاده بود به یا گوشه ای با چراغ قوه اش می خواند. 🍀راوی:ابراهیم نصیری،همرزم شهید 📚 فصل ۵ ص ۲۲ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊