💢﷽💢
🔸
#سلیمانی_عزیز(۱۴)
🔹گذری بر زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
🔺اسمش ناصر توبهایها بود؛ فرمانده یکی از گردانهای لشکر41 ثاراللّه(ع). قطع نخاع شده بود، بیحرکت افتاده بود کنج خانه. حاجی نزدیک عید میرفت اصفهان خانهاش. همینکه میرسید، به همسر ناصر میگفت: «توی این دو روزی که اینجام همه کارها با من.» اولازهمه حمام را آماده میکرد. ناصر را بغل میگرفت و میبرد حمام. سرش را شامپو میزد، بدنش را لیف و صابون میکرد، کمرش را کیسه میکشید. بعد هم تنش را حسابی با آب گرم میشست و با حوله خشک میکرد. آخرسر هم یکدست لباس جدیدی را که برای ناصر خریده بود تنش میکرد.
🔻خلاصه حسابی ترگلورگلش میکرد؛ درست مثل یک تازهداماد. این دوروزه نمیگذاشت خانم خانه پا توی آشپزخانه بگذارد. هر سه وعده غذا را خودش آماده میکرد. تازه یک وعده هم باروبندیل جمع میکردند و میرفتند توی دل طبیعت تا ناصر آبوهوایی عوض کند. آنجا هم همه کارها با حاج قاسم بود.
🔸️بعد دو روز راه میافتاد میرفت سمت کرمان،سمت روستای قنات ملک.میرفت خدمتگزار پدر و مادرش باشد.
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز ص ۴۲
🎙راوی :حجتالاسلام سعادتنژاد
🔸
#انتشارات_حماسه_یاران
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷
@shahidabad313 🌷
┗━━━🍃🌷🍃━━━┛