🌹حسین موتور میراند و من پشت سرش نشسته بودم. ناگهان وسط «تپههای ذلیجان» ایستاد.
پرسیدم: چی شد؟ چرا ایستادی؟
از موتور پیاده شد و گفت: تو بنشین جلو و رانندگی کن...
گفتم: چرا؟
گفت: احساس میکنم دچار غرور شدهام.
تعجب کردم، وسط دشت و تپههای ذلیجان، جایی که کسی ما را نمیدید، چگونه چنین احساسی پیدا کرده بود؟😳
وقتی متوجه تعجب من شد، در حالی که به تپه کوچک پشت سرمان اشاره میکرد، گفت:
وقتی به آن تپه رسیدم کمی گاز دادم و
از موتورسواری خودم لذت بردم.
معلوم میشه دچار هوای نفس شدم؛ در حالی که به خاطر خدا سوار موتور شدهایم.
تا مدتها سوار موتور نمیشد ...🥺
🌹
#شهید_غلامحسین_خزاعی
👆👆👆
پ.ن
خدای من...
چه بندگانی داری
و ما در چه حالیم؟...
لذت بردن از کارهای خودمون...
مغرور شدن به داشتهها و توانمندی هامون...
کیف کردن از تعریف هایی که از ما میکنند...
شیفتگی های مداوم...
واااای...
چه لحظه هایی بی آنکه کسی متوجه بشه، مشغول بها دادن به هوای نفس مون شدیم،
و باورمون شد که...
اما
آدمهای خوب همینقدر با جزئیات مراقبه دارند،
آنقدر که شیطان نتونه با فریب نفس و
خود شیفتگی بازیشون بده...
بعضی هامون مدام به عجب و غرور پنهامون دامن میزنیم و بعضی هامون واقعا باور داریم که در این عالم ما هیچکارهایم...لاحول ولاقوة الا بالله...العلی العظیم...
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi