☘•☘°
🌱| داشتم ساختمون می ساختم، روزی بهم سر زد و گفت : فلانی چه خبر ؟ |😊|
گفتم : کارگر و حمّالی! |🔨😒|
حجت گفت : خیلی خوبه، پیامبر به دستان کارگران بوسه می زد👌
من هم به شوخی دستم رو دراز کردم و گفتم : بیا این هم دست کارگر ببوس! |😌|
حجت سریع خم شد و شروع به بوسیدن کرد!😳
من ناراحت شدم و گفتم : چرا این ادا و اتفارها رو در میاری⁉️
دستم رو کشیدم و گفتم : بس کن |😒|
گفت : مگه من از پیامبر بهترم که این کار رو نکنم ؟ |☺️|
این اواخر حجت برای کشتن نفسش کارایی می کرد که خیلی ها فهمِ درک اون رو نداشتن
الان که نیست همه فهمیده اند که او نه اهل ریا بوده و نه خود نمایی |😓|
حجت در حال مبارزه با نفس در جهاد اکبر بود
او با خلوص نیت کار می کرد و ما همه غافل بودیم! |😞✋| |🌱
#شهید_حجت_اصغری