۴ چادر اورد سرم کردم ب اینه نگا کردم ذوق کردم خانم فروشنده با لبخند بهم گفت چقدر زیبا شدی ، دوباره رو ب اینه کردم تا خودم ببینم با خودم گفتم راست میگه چقدر با چادر زیبا شدم . تشکر کردم گفتم همین میخوام حساب کردم از مغازه اومدم بیرون . رسیدم‌خونه برادرم هادی با کنجکاوی ازم پرسید:میشه بدونم اون چیه تو دستت ؟ گفتم:چادر ،گفت: چادر!؟برای کسیه؟ خندیدم گفتم : میدونم تعجب میکنی اگه بگم مال خودمه داداش هادی هنوز باور نمیکرد که اون چادر برای خودمه . چادر پوشیدم رفتم سمت عزیز جون . عزیز  ازم تعریف می‌کرد میگفت چقدر قشنگ میشی با چادر ، چقدر بهت میاد داداش هادی ک هنوز باور نمی‌کرد ازم پرسید حالا چادر میخوای چیکار؟ ❌کپی حرام⛔️