#فحاش ۴
ی بار که همشون جمع بودن دور هم صدای خنده هاشون میومد خیلی حسودیم شد که چرا دور من شلوغ نیست اما نمیشد به ایوب حرفی بزنم همینجوریشم زنا پشت سرش حرف میزدن که اخلاق نداره و رفتارش خوب نیست رفتم دم خونه داداشم و در زدم گفتم اومدم بشینم پیشتون اوناهم استقبال کردن و منم نشستم اونجا دیدم دارن فرش جمع میکنن گفتن میخوایم بشوریم و چندتایی افتادن به جون فرش با خودم مقایسه کردم دیدم من تنهایی باید جونم در بیاد ی فرش بشورم بعد اینا دورهمی حرف میزنن بازی میکنن فرش میشورن خیلی حسادت کردم بیش از اندازه اما چاره ای نبود مهره های کمرم مشکل داشتن و تازه یک سال بود عمل کرده بودم موقع اویزون کردن فرش نذاشتن من کمک کنم گفتن تو کمرت مشکل داره ی وقت حالت بد میشه
#ادامهدارد
#کپی_حرام ❌❌