۶ اونها به همه ی ارزوهایی که من داشتم رسیدند اما خودم هنوز هیچی به هیچی. چند روز پس از اون ماجرا کمی با خودم فکر کردم بخاطر بچه ها که نمیتونستم طلاق بگیرم پس تصمیم گرفتم چله ی سوره نور بردارم و پیش مشاور برم. بخاطر عدم همکاری جمشید نتونستم اون رو مداوا کنم اما با تغییراتی در دیدگاهها و رفتارهای خودم تونستم ارامش رو به خودم و جمشید هدیه بدم،تونستم ارامش رو به زندگیم تزریق کنم. حالا میدونستم چطوری خواسته هام رو بیان کنم تا جمشید اجابت کنه. من سیاستهای زندگی بلد نبودم و ولی با رفع اشکالات و خطاهای خودم روی اخلاقهای جمشید تونستم تاثیرات مثبتی بگذارم نمیدونم سوره نور تاثیرگذار بود یا مشاور اما من به ارامشی که میخواستم رسیدم. پایان کپی حرام