۴ کم کم حال برادرم بد شد چند سال گذشته بود ولی دیگه تو جمع ها حاضر نمیشد وقتی هم که من میرفتم پیشش فقط ساکت بود و هیچی نمیگفت ی روز بهش گفتم چت شده که هیچی نگفت و نگاهم کرد ی مدتی بود که هر روز حالش بدتر از قبل میشد میدیدم که غذا کم میخوره و سرووضعش به شدت نامرتب بود از طرفی هم شدید لاغر شده بود بهش مشکوک بودیم که معتاده اما میگفت چیزی نیست و خوب میشه ی روز دیگه کم اوردم و رفتم سراغش هر چی پرسیدم هیچی نگفت بهش گفتم هر چی از بابا بردی نوش جونت فقط حرف بزن ببینم چته همه‌ نگرانتیم اما بازم‌میگفت خوبم و گیر ندید بهم ادامه دارد کپی حرام