؟ ۴ با اینکه خودش قبلا با هر جنس مخالفی براحتی دست میداد حالا به فاطمه میگفت حتی با دایی و عموهات هم نباید دست بدی چه برسه به روبوسی کردن. حتی پدرو مادرش هم نتونستند برادر احمق من رو متقاعد کنند دایی و عمو هم از محارم یک زن هستند. از فاطمه میخواست پوشیه بزنه و اون بنده ی خدا بخاطر مهرداد این کار رو میکرد و حتی یبار که برای نماز صبح خواب مونده بودند با فاطمه دعوای شدید راه انداخته بود که چرا نمازت رو نخوندی. جالب اینجا بود که خودش یکی در میون همه ی اینها رو رعایت میکرد اما از فاطمه توقع صددرصدی که چه عرض کنم خیلی خیلی فراتر از دستورات الهی داشت. همون سالی که عقد بودند سیزده بدر رفته بودیم روستای پدریم که فاطمه پاش سرخورد و قل قل خوران افتاد پایین کوه دستش شکسته و به طرز فجیعی استخونش بیرون زده بود ادامه دارد... کپی حرام