#شرط_بندی ۵
رفتم ی شهر دیگه ررسم رو تموم کردم ده سال گذشت و من به هیچ مردی نتونستم دل ببندم دیگه خانم وکیل بودم ی روز رفتم ی شرکت برای تنظیم قرار داد که دیدم رییس شرکت حامده خواستم بیام بیرون اما نذاشت گفت مجردم و تورو میخوام ازش پرسیدم جریان شرط بندی چی بود که گفت تو با هیچ کس دوست نمیشدی بچه ها گفتن تو شاخی منم گفتم ی کاری میکنم پا بده و شرط بستیم ولی وقتی باهات اشنا شدم تازه شناختمت و عاشقت شدم منتهی اون روز داشتم اونجوری میگفتم روی اونا رو کم کنم که تو اومدی شاید اولش برای رو کم کنی اومدم جلو ولی بعدش عاشقت شدم خیلی ابراز پشیمونی کرد و گفت که این ده سال دنبال من میگشته گفت حاضرم هر کاری بکنم که برگردی منم که هنوز دوسش داشتم
ادامه دارد
کپی حرام