eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.6هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
7.3هزار ویدیو
124 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ من و خواهرم هر دو بچه بودیم که پدر و مادرم توی ی تصادف فوت کردن و ما هم بخاطر اینکه کسیو نداشتیم اومدیم پیش پدربزرگمون که پدر مادرمون بود میرمرد عصبی و بی حوصله ای بود اما هر دو مون رو بزرگ‌کرد درسته که هم ما و هم اون اذیت میشد ولی نگهمون داشت و گفت نمیذارم برید بهزیستی خواهرم وقتی بزرگ شد بعد از دیپلم شوهر کرد خودش شوهرش رو دوست داشت اما از نظر من ی ادم بی مسئولیت هیز بود جرات اینکه به فریبا بگم رو نداشتم هر بارم‌که از شوهرش تعریف میکرد فقط تایید میکردم اگر تایید نمیکردم دلش میشکست و ناراحت میشد منم هیچی بهش نمیگفتم همینکه با هم خوش بودن و خواهرم از زندگیش راضی بود برام کافی بود با تلاش و زحمت زیاد موفق شدم برم دانشگاه اونجا همه جور ادمی بود ادامه دارد کپی حرام
۲ از روز اول با خودم شرط کردم که حواسم فقط و فقط به درسم باشه و کار دیگه ای نکنم همین شرطی که با خودم کردم باعث شد به مرور تبدیل بشم به ی دختر شاخ و دست نیافتنی برای پسرا، خیلیاشون میومدن جلو برای اینکه دوست بشن و منم محل نمیدادم یا خیلیا میومدن میگفتن قصدمون ازدواجه و بیایم جلوی برای خواستگاری اما جوابم منفی بود تا اینکه کم کم متوجه شدم بهترین و پولدار ترین پسر دانشگاه زیر زیرکی منو نگاه میکنه اوایل فکر میکردم اشتباه میکنم تا اینکه دوتا از همکلاسی های دخترم که یکم صمیمی بودیم بهم گفتن دیگه متوجه شدم که واقعیته دروغ چرا ازش خوشم‌ میومد اصلا برام مهم نبود که پولداره چون پدر و پدر بزرگ منم پولدار بودن و تنها وارث هام‌ منو فریبا بودیم ادامه دارد کپی حرام
۳ خب از لحاظ مالی اون پسر از من بالاتر نبود اما نشون دادن هر جور واکنش مثبت از طرف من برای اون پسر برخلاف شروطی بود که با خودم گذاشته بودم نمیشه وجود شوهر خواهر بیشعورمرو نادیده گرفت به خصوص که در حالت عادی با وجود اینکه من خودم سرم به کار خودم بود مدام تلاش می کرد ثابت کنه که من با شخصی در ارتباطم رو نادیده گرفت شوهر فریبا به شکلی بیمارگونه دنبال این بود که ثابت کنه من دختر خوبی نیستم بارها و بارها مستقیم و غیر مستقیم بهش گفته بودم که بهش ربطی نداره اما باز هم دخالت می‌کرد پسری که به دانشگاه از من خوشش میومد مورد خوبی بود و تمام معیارهای من رو داشت چندباری وقتی که زل زده بود بهم مثلاً وقتی از دور نگاه میکرد یهو نگاهش می کردم و چشم تو چشم می شدیم ولی مستقیم نیومده بود جلو یا حرفی بزنه
۴ از اینکه با هیچ دختری نیست و حالا منو انتخاب کرده خوشحال بودم کم کم رابطه منو حامد شکل گرفت و صمیمی شدیم برنامه ازدواج ریختیم حامد گفت از پدر بزرگت اجازه بگیر بیایم خواستگاری منم با پدر بزرگم برای خواستگاری صحبت کردم و رضایتش رو گرفتم فرداش با دوستم رفتم پشت در کلاس حامد تا بهش بگم اما صدای صحبت های خودش و دوستاش اومد که‌ گفت دیدید همه میگفتید این دختره پا نمیده و مخشو نمیشه زد من زدم دیدید عرضه نداشتید و شرطو باختید تازه فهمیدم که تمام احساسات من شرط بندی اونا بوده در کلاسو باز کردم چشم تو چشم شدیم ولی هیچی نگفتم و رفتم حامد خیلی دنبالم اومد و خواست حرف بزنیم خیلی اصرار کرد اما قبول نکردم و انتقالیم رو گرفتم ادامه دارد کپی حرام
۵ رفتم ی شهر دیگه ررسم رو تموم کردم ده سال گذشت و من به هیچ مردی نتونستم دل ببندم دیگه خانم وکیل بودم ی روز رفتم ی شرکت برای تنظیم قرار داد که دیدم رییس شرکت حامده خواستم بیام بیرون اما نذاشت گفت مجردم و تورو میخوام ازش پرسیدم جریان شرط بندی چی بود که گفت تو با هیچ کس دوست نمیشدی بچه ها گفتن تو شاخی منم گفتم ی کاری میکنم پا بده و شرط بستیم ولی وقتی باهات اشنا شدم تازه شناختمت و عاشقت شدم منتهی اون روز داشتم اونجوری میگفتم روی اونا رو کم کنم که تو اومدی شاید اولش برای رو کم کنی اومدم جلو ولی بعدش عاشقت شدم خیلی ابراز پشیمونی کرد و گفت که این ده سال دنبال من میگشته گفت حاضرم هر کاری بکنم‌ که برگردی منم که هنوز دوسش داشتم ادامه دارد کپی‌ حرام
۶ قبول کردم بیاد خواستگاریم و حامدم با خانواده ش اومدن انگار کل خانواده ش از داستان ما با خبر بودن خودشم مشخص بود خیلی خوشحاله با اینکه تو دلم پر از ابهام بود و نسبت با اینکه بهش بله بدم دو دل بودم اما ی فرصت بهش دادم و الان سه تا بچه داریم خداروشکر خیلی خوشبختیم ولی ی وقتا فکر میکنم که اگر من برای اون قرار داد نمیرفتم به شرکتشون چه جوری همو میدیدیم یا گاهی فکر میکنم شاید اینم ی شرط بندی باشه خداروشکر زندگی خوبی دارم و خوشبختم اما از خدا میخوام این حس بی اعتمادی به همسرم و از بین ببره چون واقعا سخته برام پایان کپی‌حرام