#فرصت_جبران ۵
هر چی بیشتر کنکاش میکردم بیشتر میدیدم که زنم پاکه و من بیخودی بهش شک کردم از خودم شرمنده بودم که بهش شک کردم زنم مثل گل پاک بود با خودم گفتم حتما اینجوری میکنه که توجه من و جلب کنه و ی جورایی میخواد ناز کنه منم شروع کردم به کم محلی بدتر از قبل شدم تا کم بیاره پیش خودم گفتم من برنده م و اون بازنده چون بهم نیاز داره هر روز زنم پژمرده تر میشد انگار برام ی مسابقه بود که میخواستم برنده بشم هر روز بدتر از قبل اذیتش کردم کم کم متوجه شدم که قصدش ناز و ادا نیست اما دیگه دیر بود پلی برای برگشت نذاشته بودم میخواستم خوب باشم اما دیگه بلد نبودم و یادم رفته بود ی روز رفتم خونه و شروع کردم به داد و بیداد سر همسرم ای کاش پام شکسته بود و نمیرفتم خونه ای کاش لال میشدم
ادامه دارد
کپی حرام