#ناشکری ۳
بعد از ازدواجم خدا بهمون یه دختر داد، یکم بعد بدنیا اومدنش ورشکست شدم بعد از ورشکستگی رفتیم یه جا مستاجری صاحب خونمون خیلی پولدار بود و بچهدار نمیشد بهم گفت بیا دخترتو بفروش به من نه پول پیش میخوام نه اجاره یه پولی هم اضافهتر بهت میدم منم برای اینکه خودمو از نداری نجات بدم هر چقدر زنم بهم التماس کرد به حرفش گوش نکردم و دخترم و فروختم بهشون دخترم اوضاعش اونجا خیلی بهتر بود اما همش دلش میخواست بیاد پیش ما کلاً ۴ سالش بود که فروختمش زنم مریض شد و برای اینکه به این شرایط عادت کنه از اون خونه نقل مکان کردیم به یه جای دیگه ولی زنم دوریه دخترمو طاقت نیاورد و مرد بعد فوت زنم رفتم به سمت مواد همون یه ذره مال و منالیم که داشتم رفت پای مواد، بی پولی انقدر بهم فشار آورد
ادامه دارد
کپی حرام