#ستم ۱
شوهرم وقتی اومد خواستگاریم خیلی خودشو عاشق پیشه و مرد خوبی نشون داد من هم گول ظاهرشو خوردیم و بهش جواب مثبت دادم بعد از ازدواج تازه اون روی خودش رو بهم نشون داد از همون روز اول زندگیمون مادرش دخالت شدیدی توی لحظه به لحظه زندگیمون داشت و من حق کوچکترین اعتراضی رو نداشتم کافی بود که حتی مادرش بیخودی یه چیزی رو بهونه کنه و من حسابی کتک بخورم یا خودش از یه جایی عصبی باشه و ناراحت باشه منو کتک میزد گاهی اوقات سر جا نیفتادن غذا یا یه ایراد کوچیک از یه جای خونه به بدترین شکل ممکن کتک میخوردم چندین سال تحمل کردم تا اینکه مادر شوهرم فوت کرد فکر میکردم بعد از مرگ اون من رنگ آرامش رو میبینم و راحت زندگی رو میکنم اما انگار وجود اون زن برای من خیلی خوب بود
ادامه دارد
کپی حرام