eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
7.3هزار ویدیو
122 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ شوهرم وقتی اومد خواستگاریم خیلی خودشو عاشق پیشه و مرد خوبی نشون داد من هم گول ظاهرشو خوردیم و بهش جواب مثبت دادم بعد از ازدواج تازه اون روی خودش رو بهم نشون داد از همون روز اول زندگیمون مادرش دخالت شدیدی توی لحظه به لحظه زندگیمون داشت و من حق کوچک‌ترین اعتراضی رو نداشتم کافی بود که حتی مادرش بیخودی یه چیزی رو بهونه کنه و من حسابی کتک بخورم یا خودش از یه جایی عصبی باشه و ناراحت باشه منو کتک می‌زد گاهی اوقات سر جا نیفتادن غذا یا یه ایراد کوچیک از یه جای خونه به بدترین شکل ممکن کتک می‌خوردم چندین سال تحمل کردم تا اینکه مادر شوهرم فوت کرد فکر می‌کردم بعد از مرگ اون من رنگ آرامش رو می‌بینم و راحت زندگی رو می‌کنم اما انگار وجود اون زن برای من خیلی خوب بود ادامه دارد کپی حرام
۲ بعد از مرگ مادرش دیگه کسی نبود که روش نفوذی داشته باشه یا ازش خجالت بکشه خیلی مستقیم زن می‌آورد خونه و جلوی چشم من می‌بردشون توی اتاق خیلی برای من سخت و عذاب آور بود ولی جرات حرف زدن نداشتم، چندین بار به شکل خیلی بدی کتکم زده بود در حدی که بیهوش می‌شدم و می‌بردنم بیمارستان ولی انگار شوهرم ازم کینه داشت هر کاری که می‌کرد هر بلایی که سرم می‌آورد دلش خنک نمی‌شد مال و منال زیادی داشت ولی دلش نمی‌اومد حتی یه هزار تومنی توی خونمون خرج کنه به زور یه چیزی می‌خرید می‌آورد روزایی که می‌خواست زن بیاره خونه از قبل میوه می‌خرید و برای خونه یه مقدار وسایل غذایی می‌اورد که من بتونم از اون زن ها پذیرایی کنم یه وقتایی که گشنگی بهم فشار می‌آورد می‌گفتم کاش یکیو بیاره خونه حداقل به بهونه اونا یه لقمه نونم من بخورم ادامه دارد کپی حرام
۳ ظلم بی دلیلی که شوهرم به من روا داشت انگار قرار بود که پایانی نداشته باشه و هر دو افتاده بودیم توی یک چرخه بی پایان به پدر و مادرم شکایت شوهرم رو کردم اما از ترس اینکه مبادا دخترشون طلاق بگیره و بشه مایه ننگ خانواده‌شون دعوتم کردن به صبر و سازش به جای اینکه گوش شوهرم رو بپیچونن و بهش بگن حق نداری با دختر ما یه همچین رفتاری کنی به من گفتن تو اگر بساز باشی شوهرت درست میشه چقدر این جمله خواهرم منو سوزوند که اگر تو زن بودی و می‌تونستی شوهرت رو نگه داری هیچ وقت نمی‌رفت تو بغل غریبه. کم کم یاد گرفتم و عادت کردم که مسائل زندگیم رو دیگه براشون نگم وقتی که نمی‌تونستن از دردم کم کنند و خودشون می‌شدن برام دلیل یه درد جدید لزومی نداشت براشون درد دلی کنم شوهرمم ادامه دارد کپی حرام
۴ تغییر شغل داد رفت و شروع کرد با دوستش مشروب درست کردن و فروختن اوضاع مالی شوهرم از اول هم خوب بود اما سودی که این کار براش داشت خیلی بیشتر بود بهم گفت اگر روزی روزگاری من دستگیر بشم تمام اموالم رو دولت مصادره می‌کنه هرچی که دارم و ندارم می‌زنم به نام تو، توام آدمی نیستی که از من جدا بشی خانواده ت حمایتت نمی‌کنن و تا آخر عمرت پیش خودمی پس خیالم راحته که اموالم دست نخورده می‌مونه منم قبول کردم و به نامم زد. به شوهرم گفتم این کار مشروب فروشی تو آخر عاقبت بخیری نداره درآمدش حرومه تا حالا هر کاریم که با من کردی حداقل پولت حلال بود بهم گفت به تو ربطی نداره و دخالت نکن. بخش زیادی از درآمدشو گذاشت برای خرید ملک و موفق هم شد تو مدت کوتاهی به ثروت خوبی رسید یکی از دوستای شوهرم باغش رو سپرد به ما شوهرمم اونجا بشکه‌های مشروب رو نگه می‌داشت تا وقتی که بخوان بفروشن ی شب شوهرم رو پلیس اونجا دستگیر می‌کنه با ۵ هزار لیتر مشروب ادامه دارد کپی حرام
۵ شوهرم خبرم کرد و بهم گفت که باید براش وکیل بگیرم با یه وکیل صحبت کردم و بهم گفت که جریمه نقدی سنگینی داره و باید پرداخت کنید یه مقدارم باید حبس بکشه با وکیل صحبت کردم که وکالت شوهرم رو قبول کنه خودمم شروع کردم به جمع و جور کردن پولو فروش طلا که بتونم پول وکیل رو جور کنم تا اینکه یه دفعه شوهرم بهم زنگ زد و شروع کرد باهام بد حرف زدن هرچی از دهنش دراومد بهم گفت فحش‌های خیلی زشتی بهم داد بهش گفتم یادت نره اونی که اونجاست تویی بسه هرچی عذابم دادی به جای اینکه قدردان این باشی که اخلاقتو تحمل کردم و دنبال کارای اداریتم که بیارمت بیرون ازم طلبکاری تهدیدم کرد به محض اینکه آزاد بشم می‌کشمت. منم بهش گفتم نمی‌خواستم اینجوری بشه ولی خودت میخوای به وکیل گفتم دنبال کارای شوهرم نره وقتی علت رو ازم پرسید بهش گفتم که باید طلاق منو ازش بگیره وکیلم قبول کرد شاید از نظر خیلیا در حق شوهرم نامردی کرده باشم اما من خودم را از بند اسارت شوهرم آزاد کردم شوهر من اگرم از زندان میومد بیرون درس عبرت نمی‌گرفت و دوباره می‌رفت سراغ همون شغل حرامی که داشت وقتی که خانوادم حمایتم نمیکنن منم مجبورم با هر روشی که می‌تونم از زندگی خودم محافظت کنم موفق شدم طلاقم رو بگیرم و در ارامش دارم زندگی میکنم، الان چند ساله که شوهرم زندانه و چون بارها و بارها آبروی پدرش رو برده پدرش حاضر نیست آزادش کنه امیدوارم اگر روزی آزاد شد حداقل درست زندگی کنه پایان کپی حرام