#ستم ۵
شوهرم خبرم کرد و بهم گفت که باید براش وکیل بگیرم با یه وکیل صحبت کردم و بهم گفت که جریمه نقدی سنگینی داره و باید پرداخت کنید یه مقدارم باید حبس بکشه با وکیل صحبت کردم که وکالت شوهرم رو قبول کنه خودمم شروع کردم به جمع و جور کردن پولو فروش طلا که بتونم پول وکیل رو جور کنم تا اینکه یه دفعه شوهرم بهم زنگ زد و شروع کرد باهام بد حرف زدن هرچی از دهنش دراومد بهم گفت فحشهای خیلی زشتی بهم داد بهش گفتم یادت نره اونی که اونجاست تویی بسه هرچی عذابم دادی به جای اینکه قدردان این باشی که اخلاقتو تحمل کردم و دنبال کارای اداریتم که بیارمت بیرون ازم طلبکاری تهدیدم کرد به محض اینکه آزاد بشم میکشمت. منم بهش گفتم نمیخواستم اینجوری بشه ولی خودت میخوای به وکیل گفتم دنبال کارای شوهرم نره وقتی علت رو ازم پرسید بهش گفتم که باید طلاق منو ازش بگیره وکیلم قبول کرد شاید از نظر خیلیا در حق شوهرم نامردی کرده باشم اما من خودم را از بند اسارت شوهرم آزاد کردم شوهر من اگرم از زندان میومد بیرون درس عبرت نمیگرفت و دوباره میرفت سراغ همون شغل حرامی که داشت وقتی که خانوادم حمایتم نمیکنن منم مجبورم با هر روشی که میتونم از زندگی خودم محافظت کنم موفق شدم طلاقم رو بگیرم و در ارامش دارم زندگی میکنم، الان چند ساله که شوهرم زندانه و چون بارها و بارها آبروی پدرش رو برده پدرش حاضر نیست آزادش کنه امیدوارم اگر روزی آزاد شد حداقل درست زندگی کنه
پایان
کپی حرام