#سرافراز 1
خانواده خیلی ثروتمندی داشتم که اعتقادات دینی خیلی برامون مهم بود.
ما سه تا خواهر و دوتا برادر بودیم که هر کدوممون برای خودمون حتی ماشین شخصی هم داشتیم در کل وضعیت مالیمون خیلی خوب بود.
خواهر بزرگم شوهر کرده بود و با ما زندگی نمیکرد
خودم مربی دفاع شخصی بودم و همیشه عضو فعال بسیج بودم.
من و داداش کوچیکم مدام به بسیج میرفتیم و من همیشه به بسیج خیلی کمک مالی میکردم... اگه خریدی داشتن خودم انجام میدادم و تو هزینهها کمک میکردم.
داداش بزرگم و خواهر کوچکترم هم هراز گاهی توی راهپیمایی و مراسمات شرکت میکرد.
در حال حاضر دو تا خواستگار داشتم که یکی خواستگارام وضع مالیش خوب بود و از نظر پدرم مورد خوبی بود اما متاسفانه اعتقاداتش پایین بود.
با خودم فکر میکردم منی که مدام توی بسیج فعالیت دارم اگه با کامران ازدواج کنم بعد از ازدواجم چطوری با شوهرم در مورد فعالیت های بسیج و فعالیتهایی حرف بزنم اون که علاقهای به این مباحث نداشت.
ادامهدارد.
کپی حرام.