تهی رسید از این جام و لب به لب برگشت رئوف خواست بدهکار باطلب برگشت برای عرض ارادت چو نوکری خورشید چقدر صبح بسوی تو رفت و شب برگشت چقدر از حرمت لات چاله ی میدان به شهر خویش که برگشت، باادب برگشت دلم شبیه به یک هسته پرت شد سویت به یک نگاه تو نخلی پر از رطب برگشت پس از ادای رضا مست شد تمام تنم همین که خواندمش و لب به روی لب برگشت همین کمال رئوفیست اینکه در حرمش هنوز گریه نکرده به من طرب برگشت دلیل گنبد او هست پس نگو امشب بسمت طوس چرا قبله بی سبب برگشت نماز واجب اگر بود پس چرا قبله برای خاطر یک امر مستحب برگشت جلوتر از همه ی دیگران بهشتی شد کسی که از حرم تو عقب عقب برگشت : کوچکتر از آنم که بگویم که چنین کن یک گوشه‌ی چشمی به منِ گوشه‌نشین کن سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، (ع) http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani