خاطره ای از عید نوروز سال 1393 با شهید مدافع حرم حاج سعید سامانلو: من یکی از اقوام آقا سعید هستم . آقا سعید به صله رحم بسیار مقید بود وقتی به خانه ما می آمد بسیار با او شوخی می کردم، چند سال پیش عید که به خانه ما آمدند به او گفتم سریع یه دعای خوب (نوروزی) در حقم بکن دستم را محکم فشرد و گفت: سایه پروردگار، سعادت ، سلامتی، سکه های حلال، سفید بختی، سرافرازی ، سروری (که هفت سین زندگی است) را برای تو و خانواده تو و خانواده خودم خواستارم و خدا جون شهادت را برای خودم، بعد خودش کلی خندید گفت: چه دعایی کردماااااااا بهش گفتم: خیلی زرنگی یه عالمه (سلام الله علیها) ردیف کردی اما برای خودت چرب تر بود آقا سعید نوکرتم چقدر نفس ات حقه بود تو رو به فاطمه زهراعلیهاالسلام اون دعایی که آخر سر به خودت کردی و گرفت در حق منم بکن ، که تو اون علاوه بر 7 تا (سلام ) بالا هزار تا چیز دیگم می گنجه. 🚩 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯