eitaa logo
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
3هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
224 فایل
#یازهــرا «س»💚 شهـــــ⚘ــــــیدزهرایی محمدرضا تورجی زاده🌷 📖ولادت:۱۳۴۳/۴/۲۳ 📕شهادت:۱۳۶۶/۲/۵ 🕯مزار:گلستان شهدای اصفهان 🆔️خادم شهید⚘ @s_hadi40 ♻️خادم تبادل🗨 ↙ @AA_FB_1357 #ثواب_کانال_تقدیم_حضرت_زهرا_س♡✅
مشاهده در ایتا
دانلود
من یکی از دوستان هیئتی شهید سعید سامانلو هستم..خاطره ای که از ایشان در ذهنم باقی مانده و مرا متحول کرد در تربیت فرزندم بود. روزی من و پسرم در هیات رزمندگان بودیم که خیلی پسرم بهانه می گرفت و هر چه می گفتم به حرفم گوش نمی داد من عصبانی شدم و بر سر او داد زدم...آقا سعید بعد از مراسم مرا به گوشه ای کشید و گفت در تربیت فرزند باید صبور بود و با احترام با او حرف زد .بابای خوب هیچ وقت در جمع بچه را تحقیر نکن، به بچه ها باید توجه کرد و با محبت و علاقه حرفی را به آنها زد. او را راهنمایی کن اما دستور نده. با او رفیق شو و به او شخصیت بده گفتم نمی توانم نه وقت دارم نه حوصله سعید جان .. خندید و گفت ما به عنوان پدر و مادر وظایفی داریم که اون دنیا باید در محضر خدا پاسخ گو باشیم . زاد و ولد کردن را همه انجام میدهند .... فرق ما با بقیه موجودات در تربیت فرزند است فرزندان نیز حقی به گردن پدر و مادر دارند یکی از آنها تربیت صحیح است آن روز خیلی به فکر فرو رفتم و تحت تاثیر حرف های سعید قرار گرفتم . او آن روز حدیث های زیادی برایم گفت که اعمه و امامان چطور با فرزندانشان رفتار می کردند..سعید جان عزیزم ازت به خاطر درسی که بهم دادی ممنونم. 🚩 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
خاطره ای از عید نوروز سال 1393 با شهید مدافع حرم حاج سعید سامانلو: من یکی از اقوام آقا سعید هستم . آقا سعید به صله رحم بسیار مقید بود وقتی به خانه ما می آمد بسیار با او شوخی می کردم، چند سال پیش عید که به خانه ما آمدند به او گفتم سریع یه دعای خوب (نوروزی) در حقم بکن دستم را محکم فشرد و گفت: سایه پروردگار، سعادت ، سلامتی، سکه های حلال، سفید بختی، سرافرازی ، سروری (که هفت سین زندگی است) را برای تو و خانواده تو و خانواده خودم خواستارم و خدا جون شهادت را برای خودم، بعد خودش کلی خندید گفت: چه دعایی کردماااااااا بهش گفتم: خیلی زرنگی یه عالمه (سلام الله علیها) ردیف کردی اما برای خودت چرب تر بود آقا سعید نوکرتم چقدر نفس ات حقه بود تو رو به فاطمه زهراعلیهاالسلام اون دعایی که آخر سر به خودت کردی و گرفت در حق منم بکن ، که تو اون علاوه بر 7 تا (سلام ) بالا هزار تا چیز دیگم می گنجه. 🚩 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
(از همسایگان شهید سامانلو در شهرک زین الدین بودم) شهید سامانلو را نمیشناختم یک روز با پسر 16 ساله ام دعوایم شده بود و از خانه بیرونش کرده بودم او هم در کوچه داد و فریاد می کرد که میروم و دیگر بر نمی گردم ، دعوایمان هم سر مدل موهایش بود هر چه به او می گفتم بدم میاد از اینکه موهایت را مدل به مدل درست کنی گوش نمی کرد و مرتب جلوی آینه بودخلاصه همینطور که ما با هم در جلوی خانه دعوا می کردیم و ناسزا می گفتیم آقایی با موتور با لباس نظامی (که آقا سعید بود) جلوی خانه ایستاد و گفت مشکلی پیش اومده منم تا دیدم آقای با لباس نظامی است گفتم ببریدش، من این پسر رو نمی خوام این آبروی مرا برده و آقا سعید هم متعجب نگاه می کرد و پسرم هم ترسیده بود فکر کرده بود این آقای نظامی برای بردن او آمده و ساکت شد دیگر فریادی نمی کشید و حرفی نمی زدچند تا از همسایه گان دیگر هم دور ما جمع شدند . آقای سامانلو که متوجه مشکلمان شده بود دستی روی شانه ام گذاشت و گفت اجازه بده به خانه بیاید و به پسرم گفت من همسایه شما هستم کسی را نمی برم از صدای سر و صدای شما ایستادم خلاصه به پسرم گفت یا به خانه برو یا دوری بزن و زود برگرد من با پدرت کار دارم . اون روز سعید خیلی با من حرف زد از سن و سال پسرم گفت و اینکه چگونه باید رفتار کردکلی حدیث برایم گفت که روش تربیتی انبیا چگونه بوده ازم خواست اجازه دهم بچه به خانه برگردد و دیگر مشکلات را به بیرون خانه نکشیم چون چه عواقبی دارد خلاصه با پسرم هم صحبت کرد . بعد از صحبتشان از پسرم پرسیدم آقای سامانلو هم به شما گفت که چقدر زشت میشی با این تیپ و قیافه غربی ات؟ پسرم گفت نه خیلی ازش خوشم اومد اولین کسی بود که طرفداری شماها رو نکرد اون باهام دوست شد و فقط گفت خدا فرموده باید به پدر مادر احترام گذاشت ...این شهید بزرگوار با یک رفتار ساده به قدری در خانه ما تاثیر گذاشت که همیشه دعا گویش هستیم . همه اعضا خانواده دوستدار آقا سعید سامانلو بودیم و هستیم همیشه می گویم واقعا لیاقت شهادت داشت . 🚩 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
‍ 💎💠💎💠💎💠💎💠 💠💎💠 💠🌷💠 💎🌷💎 💎 💠🌷💠 💎🌷💎 💠🌷💠💎 💎💠 (علی سامانلو فرزند شهید مدافع حرم سعید سامانلو ) بابام همیشه بهم می گفت: زندگی آدم باید نظم داشته باشه چون خدا همه چیز رو، رو نظم آفریده، طبیعت ما با بی نظمی همخوانی نداره و بهم میریزه می گفت: از چیزای کوچیک شروع کن مثل اتاق خودت، وسایل خودت یا هر چیزی تو خونه ما یه جایی داشت همه می دونستیم جای هر وسیله ایی کجاست. بهم می گفت: از مدرسه که میایی لباس هاتو رو تختت ننداز یه روز گفتم چون چوب لباسی ندارم لباس هام این طرف و اون طرف میفته همون روز منو با موتور برداشت و رفتیم برام یه چوب لباسی خرید به سختی تا خونه آوردیم کیف و جامدادیم رو میدید اگه منظم نبود یه حالتی نگاهم می کرد که خجالت می کشیدم خودشم خیلی خیلی منظم بود همه وسایلش رو نظم خودش تو کمدش بود حتی آویزان کردن لباس هاش ترتیب خاصی داشت .... (باباسعیدم عاشقتم).... (خاطره ای ازمادرخانم شهید سعید سامانلو) من و آقا سعید و دخترم به حج عمره مشرف شدیم ، آنجا اول مدینه بودیم به محض نشست هواپیما آقا سعید کفش هایش را در آورد و بدون کفش راه افتاد از او پرسیم سعید جان چرا کفش هایت را نمی پوشی؟ گفت مادر ، در این شهر چادر مادرم فاطمه زهرا به زمین ها کشیده شده است و من نمی خواهم کفش بپوشم..علاقه خاصی به خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) داشت پشت درب خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) که رسیدیم بسیار گریه کرد و گفت چقدر مادرم غریب است روضه حضرت زهرا را خیلی دوست داشت و گوش می کرد ..یا فاطمه زهرا(سلام الله علیها) ممنون که دامادت (آقا سعید) را پذیرفتی کاش ما نیز شرمنده شما و شهدا نشویم 🌷💠🌷💠🌷💠🌷 💎🌷💎🌷💎🌷💎 💎💠💎 💎💠💎 🚩 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯