💔
خیال میکنند هر چه بیشتر بنویسی،
#قلم راحت تر کلمات را بر زبان جاری میکند اما گویا در این وادی، همه چیز برعکسِ همیشه است.
اینجا، در دیار حبیبانِ بی شمارِ
#حسین، هر چه بیشتر بدانی، کلمات کمتری را میهمان کاغذ میکنی؛ اصلا آنقدر در این راه متحیر میشوی و شگفت زده، که خیال میکنی جوهر کافی برای وصف
#مردانگی هایشان در جهان نیست.
تازه! اگر مخاطبت
#شهید_حجت_الله_اصغری_شیبانی باشد که دیگر مات میمانی و تنها خیره به کاغذ سفید مقابلت میشوی.
تصور کن باید تمامِ آن سال زندگی را،
#شهامت را و همه ی قهرمانی هایش را خلاصه کنی در یک متن چند بندی.
باید بنویسی و بگویی که او مرید
#اباعبدللّه بود؛ در هیئات پایه ثابت
#دلدادگی و در شیطنت ها روی کودکانه اش را نمایان میکرد. حجت البته نه! بهتر است بگویم
#طاها؛ با این نام وارد فضای مجازی شده بود تا هم
#افسر_جنگ_نرم شود و هم با این نامِ
#جهادی گمنام بماند. دیگر پس از این همه مدت، ورد زبانمان شده که زهرای مرضیه (س) گمنام میخرد.
طاهای
#جهادگر داستان! رسم
#دلبری را از بر بود، گویا شب های روضه قدم به قدم با شرمندگی آقا ابالفضل همراه میشد و تا
#بین_الحرمین میرفت؛ او هم در درون شرمنده بود. شرمنده دیوار های
#حرم که محل تیر و ترکش ها شده بودند، شرمنده امام زمان (عج) که نتوانسته بود برای عمه شان
#مدافع شود.
اما قصه قرار بود جورِ دیگری به پایان برسد، صدای حجت یا همان طاهای جهادگر به گوش
#علمدارِ حسین (ع) رسید و روحِ او بود که روز
#تاسوعا با جسمی بی دست به ملاقات خانواده ی آسمانیاش رفت.
✍️اسما همت
سالروز شهادت
#آھ_اے_شھادت...
💕
@aah3noghte💕