💔
#قرار_عاشقی
نبودن در #حرم بی شک حدیث غربتم باشد
مَرا دلدار می بیند به هق هق های پنهانی
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
♡مدافعان حرم، تجسمی عینی اما غریب!♡
🍃حریمِ حرم را کفتارها محاصره میکنند، غرق در خیالِ غارت و سوزاندن. #تاریخ مرور میشود،
#ظهر_عاشورا، مردی میانه میدان تنها و صدایی که در دشت طنین انداز میشود: "هَل مِن ناصِرِ یَنصُرُنی...؟"😔
🍃تاریخ تکرار میشود اما اینبار، پاسخِ ندایِ امامزمان، #لبیک مدافعانی است که در دل حسرتِ نینوا دارند! قرار نیست #اسارت تکرار شود... مرور تاریخ متوقف میشود! همانجایی که #سجادها رگ غیرتشان میجنبد که مبادا
کفتاری به #حرم جسارت کند.
🍃میروند تا مرهمی شوند بر غربتِ امام زمانمان! سردار غریب* در وصیت نامه اش نوشت، #امام_زمان(عج) غریب است، نباید آقا را فراموش کنیم چون ایشان هیچوقت مارا فراموش نمیکنند😞
🍃به راستی چقدر، روز و شبمان را به یادِ آقا سپری میکنیم؟ سجاد در یاریِ امام زمانش، سر و صورت و هرآنچه که داشت فدا کرد.
اما ما، تا به حال به خاطر مولایمان از لذت یک #گناه گذشته ایم؟🥺
🍃او سفارش کرده است، اگر درد و دل و مشورتی داریم به مزارش برویم که به لطف خدا حاضر است و #منتظر ما.
🍃سجادها #عاشقانه جان را فدای محبوب میکنند. چقدر شبیه آنها بوده ایم؟
#شهادتت_مبارک ، روسفیدِ عالم🕊
*"سردار غریب" لقبیاست که به شهید دادند، چون خیلی #مظلوم بودند♡
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_سجاد_زبرجدی
📅تاریخ تولد : ۱۹ بهمن۱۳۷۰
📅تاریخ شهادت : ۷ مهر ۱۳۹۵
📅تاریخ انتشار : ۶ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🕊محل شهادت : حلب، سوریه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت32 تو
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت33 نفس عمیقی کشیدم. سرم را کمی عقب بردم و صدا زدم: یه مامور خانم بفرستید اینجا لطفاً. چشمم خورد به جالباسی کنار اتاق که چندتا شال و روسری روی آن افتاده بود. دست دراز کردم و بیحساب، یکی دوتا شال از روی آن برداشتم. نگاهم روی سمیر بود و شال را دادم به دختر تا سر و شانههایش را بپوشاند. سمیر که هنوز نفهمیده بود ماجرا چیست، با اخم به من نگاه کرد و با همان صدای گرفته و کشدار گفت: تو کی هستی اومدی مزاحم شدی؟ گردنش لق میخورد و نمیتوانست آن را صاف نگه دارد. دلم میخواست یقهاش را بگیرم و بگویم تو کی هستی که آمدهای داخل کشور من و داری جوانان کشورم را جذب داعش میکنی؟ تو کی هستی که دست ناموس من را گرفتهای و آوردهای به این خراب شده و داری عیاشی میکنی؟ تمام این حرفهایم بغض شد و قورتشان دادم. با خودم گفتم الان وقتش نیست، به موقعش تقاص این جنایتهایش را پس میدهد. یک نفس عمیق کشیدم و دستبندم را درآوردم تا به دستانش بزنم: بفرمایید آقا، باید با ما تشریف بیارید. سمیر انگار تازه داشت کمی میفهمید چه شده است: چکار میکنی؟ تو میدونی من کیام؟ سمیر خالد آلشبیر... کلمات فارسیاش در لهجه عربی مینشستند و گاه هم عربی میشدند؛ پشت سر هم چرت میگفت و گاهی به من فحش میداد. مامور خانم آمد و دختر را برد. سمیر را هم خودم بردم. *** تکیه دادهام به در و بغض سنگینی به گلویم چنگ میزند. برعکس سیدعلی و مجید، من نرفتم هتل. با همین سر و وضع درب و داغان و خاکیام، خودم را رساندم به #حرم. پروازم بعد از مغرب است و دیگر فرصت ندارم برای آمدن به حرم. دلم میخواست میشد سحر بیایم حرم؛ اما دمشق مثل مشهد نیست که هر ساعتی دلت خواست، از هتل بزنی بیرون و خوشحال و خندان، پیاده تا حرم بروی. شهر شاید ظاهر عادی داشته باشد؛ اما هنوز ناامنی زیر پوست شهر میخزد. من هم شانس آوردم که تا رسیدیم، دیدم یک ون جلوی در هتل ایستاده تا بچهها را برای زیارت صبح ببرد حرم و خودم را انداختم داخل ون. تعداد کسانی که در این حرم کوچک هستند به اندازه انگشتان دست هم نیست. مانند بچهای شدهام که از دعوا برگشته، زده و خورده و حالا میخواهد برود در آغوش مادرش؛ اما خجالت میکشد. بغض سنگینی گلویم را گرفته است؛ انقدر سنگین که احساس میکنم نمیتوانم نفس بکشم. انگار تمام بغضهایی که در این سالها قورت دادهام و نگذاشتم اشک بشوند، یکجا جمع شدهاند در گلویم. از یک طرف خجالت میکشم با که با این لباسهای خاکآلود آمدهام، از طرفی هم انقدر پریشانم که طاقت نیاوردم. هیچ کلمهای به ذهنم نمیرسد؛ ذهنم از هر کلمهای خالی ست و پر شده از تصاویر چیزهایی که در سوریه دیدهام. سرم را میاندازم پایین و دستم را بر سینهام میگذارم تا #سلام بدهم. چشمانم را میبندم؛ یاد لحظهای میافتم که از مادرِ صاحب این حرم کمک خواستم برای نشانهگیری. یک لحظه دلم عجیب هوای حرم نداشته مادرش را میکند. سینهام میسوزد. قدمی به داخل میگذارم. مقابل جلال و جبروتی که در اوج غربت دارد کم میآورم. زانوهایم سست شده. چقدر این حرم کوچک است، چقدر سریع میتوان به ضریح رسید! دوست دارم دست بکشم روی پنجرههای ضریح؛ جایی که شهدا دست کشیدهاند. دوست دارم سرم را بگذارم روی ضریح و همان چیزی را بگویم که شهدا گفتند؛ شاید فرجی بشود. دستم تا نزدیک ضریح میرود، اما آن را عقب میکشم. خاکی ست، نباید روی این ضریح غبار بنشیند. صدای شهدا در گوشم میپیچد که میخندند و میخوانند: کلنا داغونتیم یا زینب... صدای شهید #صدرزاده است. زانوهایم سستتر میشوند و دیگر نمیتوانند تاب بیاورند. خستهام، کوفتهام، زخمیام. مینشینم مقابل ضریح و چند لخظه نگاهش میکنم. آخرش هم آن اتفاقی که سالها جلویش را میگرفتم میافتد، بغضهای تلنبار شده خودشان را میریزند بیرون و دیگر نمیفهمم چه میشود که صدای بلند هقهقام در حرم میپیچد. مثل بچههایی که مادر میخواهند. با این که مدتهاست نگذاشتهام کسی گریه کردنم را ببیند، حالا اصلا مهم نیست صدای گریهام را بشنوند. اصلا برایم مهم نیست با تعجب نگاهم کنند. فقط زار میزنم و شانههایم تکان میخورند. به خودم که میآیم، کمیل نشسته مقابلم و شانههایم را فشار میدهد. دوست دارم سرش داد بزنم و بگویم دیگر بس است، من را هم ببر. کمیل از چشمانم حرفم را میخواند و میگوید: صبر کن داداش. صبر. #ادامه_دارد... #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
💔
خیال میکنند هر چه بیشتر بنویسی، #قلم راحت تر کلمات را بر زبان جاری میکند اما گویا در این وادی، همه چیز برعکسِ همیشه است.
اینجا، در دیار حبیبانِ بی شمارِ #حسین، هر چه بیشتر بدانی، کلمات کمتری را میهمان کاغذ میکنی؛ اصلا آنقدر در این راه متحیر میشوی و شگفت زده، که خیال میکنی جوهر کافی برای وصف #مردانگی هایشان در جهان نیست.
تازه! اگر مخاطبت #شهید_حجت_الله_اصغری_شیبانی باشد که دیگر مات میمانی و تنها خیره به کاغذ سفید مقابلت میشوی.
تصور کن باید تمامِ آن سال زندگی را، #شهامت را و همه ی قهرمانی هایش را خلاصه کنی در یک متن چند بندی.
باید بنویسی و بگویی که او مرید #اباعبدللّه بود؛ در هیئات پایه ثابت #دلدادگی و در شیطنت ها روی کودکانه اش را نمایان میکرد. حجت البته نه! بهتر است بگویم #طاها؛ با این نام وارد فضای مجازی شده بود تا هم #افسر_جنگ_نرم شود و هم با این نامِ #جهادی گمنام بماند. دیگر پس از این همه مدت، ورد زبانمان شده که زهرای مرضیه (س) گمنام میخرد.
طاهای #جهادگر داستان! رسم #دلبری را از بر بود، گویا شب های روضه قدم به قدم با شرمندگی آقا ابالفضل همراه میشد و تا #بین_الحرمین میرفت؛ او هم در درون شرمنده بود. شرمنده دیوار های #حرم که محل تیر و ترکش ها شده بودند، شرمنده امام زمان (عج) که نتوانسته بود برای عمه شان #مدافع شود.
اما قصه قرار بود جورِ دیگری به پایان برسد، صدای حجت یا همان طاهای جهادگر به گوش #علمدارِ حسین (ع) رسید و روحِ او بود که روز #تاسوعا با جسمی بی دست به ملاقات خانواده ی آسمانیاش رفت.
✍️اسما همت
سالروز شهادت
#آھ_اے_شھادت...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
#نائب_الزیاره حرم امام رضا علیه السلام
به به
چه حس خوبیه!
نت رو وصل میکنی بیایی تو کانال، می بینی ادمین، #نائب_الزیاره است و یه راست رفتی #رواق های ملکوتی #حرم امام رضا جان❣
#زیارت_قبول
شهید شو 🌷
💔 #داستان_صبا #قسمت_2⃣1⃣ یک روز بعد از زیارت و دعا (به سبک خودم البته) رفتم یه گوشه دنج نشستم، ن
💔
#داستان_صبا....
#قسمت_3⃣1⃣
حاج بابا وقتی شنید به شدت ناراحت شد😕😳
گفتم:
"اخه چراحاجی مگه چیکارکردم"؟؟؟.....😰
گفت:
"باباجان رفتی تو دل بحث #ولایت.....😐
این مساله حداقل یک سال طول میکشه تا برات جا بیفته"......
حاجی یه نکته گفت که:
"برای فهمیدن #ولایت به زمان نیازه..... ☝️
اگر#ولایت روخوب بفهمی اولین اتفاقی که میفته اینه که #مسلم زمانت روخوب میشناسی.....🙂
میفهمی که چه بکنی که مثل #شمر نشی و از #جانبازی جنگ#صفین به نرسی به قتل امام در #کربلا ......😟😰
این که خوب ولایتو بفهمی هم نیاز به #بصیرت داره.........
تو سپاه #امام حسین #عبدالله بن الحسن هم بود....
#ضحاک بن عبدالله مشرقی هم بود....☝️
باید ولایتو بفهمی.... فرقی هست بین
👈#شیعه بودن و
👈#مسلمان بودن و
👈#مومن بودن.....
گفتم:
"حاجی من فکر میکنم نیازی نیس !!!😢
گفت: چرا؟
گفتم:
"خب فکرمیکنم #شیعه برتری داشته باشه ها"....😌
خیلی چالش برانگیز پرسید:
"اگراشتباه بکنی چی"؟؟؟؟....😰😨😱😱
راستش از حرف حاجی بشدت ترسیدم 😱و دلم لرزید ولی خب ته دلم، گرم بود به اون حرفایی که با منطق گفته شده بود.....🙃
اگر که اشتباه میکردم چرا باید برای #مسلمون شدنم از حاجی تبعیت میکردم???
اینم یه جور #ولایته دیگه!!!! نیس????😉🙃
گفتم:
"حاجی من دلیل دارما...
گفت:
"وقتی برگشتی بگو! ولی بدون داری اشتباه میکنی"....😐
خداحافظی کردم و برای اولین بار توی عمرم #توسل کردم......😇
رفتم تو#حرم ...
نزدیک نماز صبح بود.....
گفتم:
"#امام رضا من فرق میکنم با همه زایرات......
من نمیتونم #حق و#باطل تشخیص بدم ولی میدونم مابقی راه #علی #ولایته.....
#امام رضا !
ببین اگر همه حرف ولی برتر یعنی #پیامبر و گوش میدادن این همه اختلاف و مشکل نداشتیم اگر همه #ولایت #امام_علی رو قبول میکردن اگر غدیر رو فراموش نمیکردن خدا مجبور نمیشد برای نشون دادن عظمت اسلام #کربلا رو پیش بیاره.....
#امام رضا هرجا بحث گمراهی و ضلالت امت اسلامی پیش اومده توی هر ماجرایی تو تاریخ اسلام بخاطر این بوده که از اصل #ولایت دورشده....
کمکم کن #امام رضا....!!!😭
راه نشونم بده...
#امدم ای #شاه پناهم بده....
#قسمت_آخر داستان واقعی صبا #زهرای شیعه را روز فردا شب بخوانید
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
🏴🏴🏴🏴🏴 عزیزان لطفا این چند مورد را حتما با دقت بخوانید و مطالعه فرمایید و انتشار دهید‼️
1) خواندن #زیارت_عاشورا #هر_روز این ماه به هیچ وجه ترک نشود!
2) با #ادب وارد شدن در عزاخانه ی سیدالشهدا(ع).
از زیر مجموعه های ادب عبارتند از:
الف)با #وضو و با طهارت و با غسل توبه وارد شدن در خیمه ی اباعبدالله(ع) .
اولا: ما اعتقاد داریم که در روضه ی امام حسین(ع)، حضرات اهلبیت(ع)، از جمله حضرت صدیقه ی طاهره(س) حضور دارند و اقتضای ادب بر این است که در محضر این حضرات، با طهارت وارد شد!
ثانیا: بر استناد برخی روایات و نظرات برخی علما، روضه ی امام حسین(ع) همان #حرم ایشان است.
پس برای وارد شدن به حرم سیدالشهدا(ع) باید با وضو وارد شد و از در و دیوار آن مکان تبرک گرفت!
ب) آرام قدم برداشتن و با حزن وارد شدن در مکان روضه.
اعتقاد شیعه است که فرش های روضه ی سیدالشهدا(ع)، در اصل بال ملائک است که در زیر پای عزاداران حضرتش پهن شده!
العیاذ باالله، بی ادبی به روضه ی سیدالشهدا(ع) کم توفیقی های بزرگی را به همراه دارد!
حواسمان باشد که ادب کردن، مهمترین شرط است برای تقرب در دستگاه سیدالشهدا(ع).
در تاریخ ،نمونه های زیادی ست که به جهت همین ادب کردن، از دوزخ و غضب الهی، از مقربین حضرات معصومین ع شدند!
از جمله: جناب حر ریاحی، علی گندابی، قاسم جیگرکی و...
گر به عزاخانه اش میروی "آهسته" رو
بال ملائک بود فرش عزای حسین ...
ج) نخوابیدن و دراز نکردن پا و باادب نشستن و نخندیدن و #حالت_بکا داشتن در مکان روضه ی سیدالشهدا(ع).
وقتی ناموس پروردگار(حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها) عزادار است، روا نیست که ما مزاح کنیم!
د) احترام بسیار زیاد به عزاداران و مهمانان سیدالشهدا(ع).
مبادا کوچکترین نگاه و کوچکترین حرف تلخی به عزاداران سیدالشهدا ع بزنیم که کسی برنجد و موجب خشم و شکستن دل حضرات اهلبیت(ع) میشود !!
و) جدل و نزاع نکردن در زیر خیمه ی اباعبدالله(ع) !!حتی اگر حق با شما بود!!
3) پوشیدن #لباس_عزا با طهارت و با وضو
4) همراه داشتن #دستمال_اشکی برای شب اول قبر!
این کار، شیوه و سیره ی بسیاری از مراجع بزرگ بوده. از جمله: آیت الله میرزا جواد تبریزی و آیت الله مرعشی نجفی و...
5) تاجایی که میتوانید در این یک ماه، در حد توان، به دستگاه سیدالشهدا(ع) #خدمت کنید.(حتی در حد برداشتن یک سنجاق از زمین)
رفقا، امام حسین(ع) بدهکار کسی نمی ماند و به ما احتیاجی ندارد.بلکه ما نیازمند عنایات آن حضراتیم!
گاهی همان سنجاق برداشتن از روی زمین، موجب شفاعت ما در روز قیامت میشود!
هیچ کاری را در دستگاه سیدالشهدا(ع) کوچک نشمریم.
نمونه ی آن، داستان معروف زن بدکاره ای که یک عمر مشغول گناه بوده. اما بخاطر روشن نگه داشتن آتش غذای تعزیه خوان های سیدالشهدا(ع) مورد شفاعت سیدالشهدا(ع) قرار گرفت!
نوکری کردن اباعبدالله(ع) یک #وظیفه ست! نه اینکه انتظاری از قبال اون کار داشته باشیم.
6) نوشیدن کمتر #آب و خوردن کمتر ِ غذا به احترام این یک ماه
7) مهمتر از تمام اینها، خواندن #نماز_اول_وقت است که مهمترین سفارش ائمه ی معصومین(ع) و علماست.
در این یک ماه، سعی بر این داشته باشیم نمازمان را اول وقت بخوانیم!
8) گوش ندادن به #موسیقی ، حفظ #حجاب، گناه نکردن، امربمعروف و نهی از منکر و...
9) سعی در کمتر #خندیدن در این یک ماه !( زیرا عزای اشرف اولاد آدم است...)
امام رضا علیه السلام :
چون ماه محرم فرا مى رسيد، كسى پدرم را خندان نمى ديد.
📚 بحار الانوار(ط-بیروت) ج۴۴ ، ص۲۸
در این دهه ،به گونه ای حالت حزن داشته باشیم، که اگر کسی چهره ی مارا دید، بلاتشبیه گمان کند مادر از دست داده ایم!
حال که عزای سیدالشهدا(ع) با مصیبت جوان مادر از دست داده، غیر قابل مقایسه نیست، بلکه به مراتب بالاتر است...
10) بلاتشبیه در مراسم فاتحه ی کسی، میبینیم که برخی ها سعی میکنند به هر بهانه ای که شده،خودشان را جلوی صاحب عزا نشان دهند!
سعی کنیم به هرنحوی که شده، خودمان را جلوی صاحب عزای این ماه(حضرت بقیه الله الاعظم،روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه) نشان دهیم.
!به هر بهانه و به هر نحوی که شده!
(چای ریختن، کفش جفت کردن، بلندبلند گریه کردن و روضه گرم کردن مجلس سیدالشهدا(ع) و...
11) برای روضه ی امام حسین(ع)، مردانه خرج کنیم و زنانه گریه کنیم!
12)حواسمان باشد که دراین ماه، #صاحب_الزمان عزادار است! ما دیگر با گناهانمان قلب نازنین شان را بیشتر بدرد نیاریم!
13) #صدقه دادن هر روز در دهه ی محرم به نیت تسلای قلب حجه ابن الحسن(عج) و سلامتی ایشان فراموش نشود!...
14) چشم های خود را در ماه محرم، زیاد به کف پای پدر و مادر(خصوصا مادرتان) بزنید که تاثیر بسزا و قابل توجهی در #اشک_چشم، عاقبت بخیری و... دارد!
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
از آخرین زیارتم چقدر گذشته....😔
#اربعین #حرم دلی که تاب فراقت رو دیگه نداره🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
دفاع از #حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تل آویو است... تهران نه ! 💪🏻
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 دوباره دل هوای کربلا کرد خیال صحن و ایوان طلا کرد کنار باب قبله، یک سلامی به ارباب شهید سر جدا ک
💔
باب الدخول ، صبح ، #زیارت ، #حرم ، #ضریح
این خواب ، خواب هر شب مان گشته یا حسین
#ارباب! آه از دوری ...
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ماییم و آبِ دیـده، در کنــج غم خزیـــده بر آب دیـــدهیِ ما صــد جای، آسیـــا کن بر شاهِ خوبـرو
💔
همه طعم #مرگ را خواهند چشید
چه خوبست این رفتن، با #شهادت باشد
چه خوبست این شهادت به دفاع از #حرم باشد
#شهیدجوادمحمدی
#شهید_جواد_محمدی
#شهادت
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
💔 گٌفتَماِےعِشـق! مَـࢪادَستِنِيازاسٺدِراز؛ طَلبِخـويشبہنَزدِ که بَرَم..؟! گٌفـت: #حٌسِين #
💔
#دوســـت دارمــــ؛
کــه کــودکــــ #دلـــم
گـم شه تــو شـلوغـی #حرم
#حسین_جان ❤️
#ارباب! آه از دوری ...
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞