شهید شو 🌷
💔 جواد نیست و صدای بلندش توی خانه نمی پیچد. چشمهایم را می‌بندم و برمی‌گردم به قبل... دور هم نشسته
💔 جواد در دوران دبستان درسش خوب بود و با پسرهمسایه، رقابت می‌کردند، سر همین رقابت هم خیلی با علی دعوایشان می‌شد. بعد می‌دیدم عصر دارد می‌رود بیرون. می گفتم کجا جواد؟ می‌گفت دارم میروم سراغ علی. می‌گفتم پس شما که همین ظهری با هم دعوا کردید! می‌گفت آن مال مدرسه بود؛ اینجا توی محل، بازی‌مان سر جایش هست.... ... 💞 @aah3noghte💞