#حکایت
مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند.⛑
خیلی او را صدا می زند🗣
اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود❗️
به ناچار، مهندس یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین میاندازد.💵
تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند!🙄
کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش میگذارد، و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود...🚶♂
بار دوم، مهندس ۵۰دلار میفرستد پایین؛ و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد.😮
بار سوم، مهندس سنگ کوچکی را میاندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند.🤯
در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند🙄 و مهندس کارش را به او میگوید.💬
🔴این داستان همان داستان زندگی انسان است.
خدای مهربان ما همیشه نعمتها را برای ما میفرستد
اما یک بار شکر نمیگوییم و لحظهای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید؟!🧐
اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان میافتد، که در واقع همان مشکلات کوچک زندگیاند، به خداوند روی می آوریم...❗️
✅بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید، لازم است که سپاسگزار باشیم؛ قبل از اینکه سنگی بر سرمان بیفتد.🙂
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@shahrakeemam