🔸مادری خود (شعری از به مناسبت ) 🔹تکیده‌تر شده‌ای، من بزرگتر شده‌ام تو آب رفته‌ای و من دو چشم‌تر شده‌ام چه روزگار دغل‌باز بد معامله‌ای جوانی از تو گرفته جوان اگر شده‌ام بدون دست تو گم می‌شوم در این آشوب هنوز گیجم و کودک، مبین پدر شده‌ام تو مانده‌ای به همان سادگی، همان خوبی ولی من آه! نه من آدمی دگر شده‌ام من آدمی که، درختی که، جوی کم آبی که بی‌ترانه، که بی‌سایه و هدر شده‌ام برای دیدن خود آن رنگ رنج تو بود چه روزها که دخیل سر گذر شده‌ام سفر چه قدر مرا دور کرده از من تو عجیب نیست اگر دشمن سفر شده‌ام غریبگی مکن از حال خود بگو و نرنج اگر که درد تو را دیر با خبر شده‌ام صدای تو همه‌جا هست من نمی‌شنوم مرا به مادری خود ببخش، کر شده‌ام... ☑️ @ShahrestanAdab